تیترهای موسیقی مطبوعات کشور

تیترهای موسیقی مطبوعات کشور

NewsPaper-205x120

روزنامه ایران: به گزارش روبیکس موزیک مراسم بزرگداشت پدر عود ایران برگزار شد،نادر گلچین: نریمان موسیقی ایرانی را با صدای عود آشنا کرد.

ندا سیجانی – تصویر پر مهر و لبخندش همراه با ساز عود بر صفحه مانیتور سالن نگاه مخاطبان را به خود جلب کرده بود. این بار حاضران در سالن در مراسم بزرگداشت هنرمند بزرگی دورهم جمع شده بودند که جای خالی او را بخوبی می‌توانستی احساس کنی. هنرمندی که مانند یک پدر فرزندان بسیاری را در این راه پرورش داده است. منصور نریمان را همه بخوبی می‌شناسند و حالا شش هفته از درگذشت این بزرگمرد موسیقی می گذرد و به همین سبب مراسم بزرگداشتی عصر دوشنبه با حضور جمعی از هنرمندان، علاقه‌مندان و شاگردان وی با همت خانه موسیقی و مشارکت فرهنگسرای ارسباران در این فرهنگسرا برگزار شد.
به گزارش «ایران»، حمیدرضا نوربخش (مدیر عامل خانه موسیقی) در ابتدای این مراسم گفت: حضور من در اینجا به دلیل ادای احترام به این مرد بزرگ موسیقی ایران است.
وی افزود: از ویژگی‌های دیگر منصور نریمان بی‌ادعایی و تواضعش بود؛ او خدمت زیادی به موسیقی کرد، ساز عود به نوعی وامدار و مدیون ایشان است و شاگردان زیادی را در این زمینه تربیت کرده بود ولی هیچ ادعایی در این زمینه نداشت و این نشان از تواضع درونی وی بود. ما باید از استاد نریمان درس بگیریم. او هیچ وقت در تمام عمرش کسی را تخریب نکرد و همیشه در حال تشویق همکاران بود. در ادامه کلیپی درباره زندگی و آثار منصور نریمان پخش شد که در آن هنرمندانی همچون محمد موسوی، ایرج خواجه امیری، اکبر گلپایگانی، محمد اسماعیلی و نادر گلچین جملاتی را درباره این هنرمند فقید بیان کرده بودند.
در ادامه مراسم که اجرای آن را علیرضا ‌پورامید بر عهده داشت، از نادر گلچین (خواننده پیشکسوت و دوست و همکار قدیمی زنده یاد نریمان) دعوت شد تا چند کلامی سخنرانی کند. نادر گلچین در سخنانش گفت: صدای ناآشنای عود با زخمه‌های منصور نریمان با گوش‌های عاشقان شعر و موسیقی آشنا شد. تا آن زمان کسی نمی‌دانست که این ساز خوش آهنگ چه زمانی به سرزمین اجدادی خود باز خواهد گشت و با چه نام و نشانی به آغوش مردم خود راه خواهد یافت.
وی افزود: بربط، عود شد و در دامن بیگانه نشست، صدای این ساز سال‌ها نوازشگر غیر بود. تلاش‌های بسیار صورت گرفت ولی صدا در دیار خودی ناآشنا بود تا آنکه منصور نریمان پا به عرصه حضور در موسیقی گذاشت.
نادر گلچین در پایان به خاطره‌ای اشاره کرد و گفت: سال‌ها پیش نریمان از من خواست عودی را از یک خانم هنرمند که راهی خارج از کشور بود بخرم و من قبول کردم و به منزل این هنرمند رفتم و عود را از ایشان خریدم. من به عود علاقه‌مند شدم و شروع به نواختن آن کردم. چند سال بعد همان خانم به خانه من آمد و خواست آن عود را از من بخرد. من به او گفتم دوست دارم عود در خانه من بماند تا فرزندانم از آن استفاده کنند.
آن خانم اصرار زیادی کرد و من او را به آقای نریمان ارجاع دادم که ایشان هم خواسته مرا قبول کرد و به آن خانم گفت من عود را نمی‌فروشم و اجازه داد این عود در آغوش من بماند همچنان هم در خانه‌ام هست. در این مراسم هوشنگ کامکار، نادر گلچین، میلاد کیایی، حمید اسفندیاری، افیلا پرتو و حمید رضا نوربخش حضور داشتند.

روزنامه ارمان: درک کردم که زندگی کوتاه است

یمان ابدالی متولد سی و یک تیرماه ۱۳۴۴، فارغ‌التحصیل رشته شیمی و موسیقی الکترونیک از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و مدیر موسسه نغمه بنفش اندیشه است. وی سرپرستی گروه موسیقی بنفش را نیز بر عهده دارد. او در کنار آهنگسازی، بیشتر به عنوان صدابردار شناخته می‌شود. صدابرداری برای او یک علم است و نگاهش به این مقوله به اندازه نگاهش به آهنگسازی جدی است. بی‌شک او را باید یکی از صدابرداران با استانداردهای روز جهان در موسیقی ایران دانست. ابدالی همچنین با نگاه خاص خود در حیطه پژوهش موسیقی نیز فعال و پرکار است. با وی به گفت‌وگویی نشستیم که در زیر می‌خوانید.

از چگونگی آشنایی‌تان با موسیقی و ورودتان به این عرصه بگویید.

تا سال چهارم دبستان به غیر از تصنیف‌هایی که از رادیو پخش می‌شد و مادرم به آنها گوش می‌کرد موسیقی‌ای نشنیده بودم. در دبستان با‌ ساز ویلون شروع به کار کردم و در گروه کر دبستان هدف یک برنامه‌ای در تالار هدف (که فعلا متروکه شده) اجرا کردم. بعد از ورود به دبیرستان البرز نزد آقای فریبرز حیدری (روحش شاد) پیانو یاد گرفتم. نخستین آلبوم موسیقی‌ای که خریدم آلبوم Popcorn از گروه Hot Butter بود که تراک اصلی آن به همان نام Popcorn در اصل اجرای مجدد از آهنگساز اصلی آن Gershon Kingsley بود که در سال ۱۹۶۹ ساخته شده بود. تاثیر این آلبوم و تراک اصلی آن ساختار اصلی ژانر مورد علاقه من یعنی موسیقی الکترونیک را پایه‌گذاری کرد. به تدریج با گروه‌هایی همچون Tangerine Dream، Kraftwerk، Gary Numan و SPACE آشنا شدم که سلیقه موسیقی‌ام را به سمت و سوی خود کشاندند.

از محیط اجتماعی که در آن زندگی می‌کردید بگویید.

کودکی‌ام در خرمشهر شروع شد. دبستانم در آبادان و در محله بریم بود. در آن زمان خرمشهر شهری بود پر از جوش و خروش و رشد اقتصادی بالا و رستوران‌هایی که در حاشیه رودخانه کارون پر بود از شادی و جشن. از کلاس سوم ابتدائی به تهران آمدیم و من ابتدا موسیقی را با خرید آلبوم موسیقی Popcorn شناختم زیرا در آن زمان موسیقی پاپ ایرانی برایم بسیار افسرده و موسیقی سنتی بسیار خسته‌کننده بود. جامعه در حال رشد اقتصادی بود و ماشینی شدن زندگی نیاز به موسیقی‌ای ماشینی و همراه فناوری می‌طلبید.

بزرگ‌ترین آرزویتان در زمان ورود به عرصه موسیقی چه بود؟ چه هدفی را در موسیقی دنبال می‌کردید؟

بزرگ‌ترین آرزوی من در موسیقی چه در هنگام ورود به آن و چه همین الان لذت بردن از موسیقی و انتقال احساسات درونی‌ام از طریق موسیقی بوده و هست. همیشه دوست داشتم خاص باشم و نه لزوما محبوب و مشهور. همیشه ترجیح می‌دهم که تعداد کمتری از موسیقی‌ام لذت ببرند و آن را کاملا درک کنند تا اینکه سالن‌های چند هزار نفری پر کنم و هر سلیقه‌ای را پاسخگو باشم.

از چه زمانى احساس کردید موسیقی و نوازندگی برایتان جدی شده است؟

هنگامی که در دبستان و در سالن هدف با شنل سفید در صف وسطی گروه کری که پرچم سه رنگمان را تشکیل می‌داد سرود ‌«ای ایران» را خواندم حس کردم موسیقی تا ابد با من می‌ماند. ولی پدرم با اینکه با کلیت موسیقی مخالفت نمی‌کرد همواره با اینکه شغل اصلی‌ام موسیقی باشد مشکل داشت و همواره به من می‌گفت که ابتدا شغل درآمدزا بعد موسیقی. تا زمانی که ایشان زنده بودند با اینکه قطعات بی‌شماری نوشتم و ضبط کردم هیچ‌وقت به صورت جدی به فکر اجرا به تنهایی یا با گروه نبودم. فوت پدرم با تمام دردی که برایم داشت یک موضوع را برایم کاملا روشن کرد که زندگی کوتاه است و چون مرگ انسان دست خود او نیست بهتر است کاری را که دوست دارم انجام بدهم. به قول خیام انگار که نیستی، چو هستی خوش باش. بنابراین از سال پیش گروهی کاملا حرفه‌ای به نام بنفش تشکیل دادم که به همراه آن قطعات موسیقی‌ای که ساخته‌ام را تنظیم گروهی و اجرا کنم. امسال به امید خدا گروه بنفش موسیقی خاص خود را برای مخاطبان خاص خود به روی صحنه خواهد برد.

اساتید تاثیرگذار برای شما در آموزش موسیقی چه کسانی بودند؟

شادروان آقای فریبرز حیدری که نخستین نت‌های کلاویه را به من یاد داد. استاد عزیزم آقای تد لین که اکنون رهبری ارکستر فیلارمونیک اکوادور را به عهده دارند و استاد بن گلاوینسکی که در دانشگاه ایالتی ساکرامنتو به من درس موسیقی الکترونیکی و روش استفاده از فراساز (سینته سایزر) را آموختند.

نخستین کار جدی و حرفه‌ای که در موسیقی انجام دادید، چه وقت بود و چگونه بود؟

در بیست و هفت اکتبر سال ۱۹۸۷ میلادی در سالن ۱۰۵ دانشکده موسیقی دانشگاه ایالتی ساکرامنتو در کالیفرنیای آمریکا نخستین کنسرت خود را برگزار کردم. در آن کنسرت از رایانه کمودور و فراساز (سینته سایزر)های متعدد استفاده کردم و برنامه همراه با پخش عکس (اسلاید) انتزاعی روی پرده پشت صحنه، تصاویر ریتمیک لیزر (که از دانشکده فیزیک قرض کرده بودم) و دود ناشی از آب ریختن روی یخ خشک (که از دانشکده شیمی گرفته بودم) بود که یکی از به یاد ماندنی‌ترین خاطرات زندگی‌ام است.

اگر بخواهید فضای آموزشی را در زمان تحصیل خودتان با حالا مقایسه کنید به چه نکاتی اشاره خواهید کرد؟

به خاطر تنگناهای قانونی، آموزشگاه‌های موسیقی در حال حاضر بیشتر به بنگاه‌های شادمانی شبیه است که فقط قصد درآمد دارند تا اشاعه موسیقی. دولت از موسیقی حمایت جدی نمی‌کند. موسیقی به جای باز کردن فکر افراد تبدیل به وسیله تبلیغاتی برای گروه‌های مختلف مقتدر (از دید مالی) شده است. با اینکه در نهایت اگر به موزیسین بودن به عنوان یک شغل نگاه کنیم باید به درآمد آن نیز فکر کنیم ولی اولویت‌ها جابه‌جا شده است؛ یعنی لذت از موسیقی و بالا بردن فهم انسانی توسط موسیقی از اولویت‌های پایین است و چاپلوسی و تملق توسط کپی‌برداری از فرمول‌های شناخته‌شده برای کسب موقعیت اجتماعی و در نهایت شهرت و درآمد، تبدیل به اولویت اول فضای موسیقی و در نتیجه فضای آموزشی موسیقی شده است.

شما به شکل آکادمیک موسیقی را فرا گرفته‌اید، نقش دانشگاه و فضای آکادمیک را در موسیقی خودتان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من برای دوسال در دانشگاه موسیقی الکترونیک را فراگرفتم. هم‌اکنون هم در حال تحصیل در رشته آهنگسازی موسیقی فیلم به‌صورت آنلاین در دانشگاه برکلی در بوستون ایالت ماساچوست آمریکا هستم. تحصیل در فضای آکادمیک انسان‌های همفکر را به هم نزدیک می‌کند. من هنوز بعد از بیست و هفت سال با استادهای دانشگاه خودم در تماسم و با دوستانی که در آن فضا همراه بودم کماکان ارتباط دارم. فضای آکادمیک برای من حس جست‌وجو و ماجراجویی و یافتن راه‌حل‌های به نظر ناممکن است. متاسفانه اینجا با این امر مواجه شدم که بسیاری از فارغ‌التحصیل‌های موسیقی ما به جای افتادگی و خضوع در برابر مخاطبان موسیقی به آنها فخر می‌فروشند و خود را بالاتر از دیگران می‌بینند. خوب این زیاد به من حس خوبی نمی‌دهد.

از دوره دانشجویی خودتان بگویید، کجا درس خواندید، تفاوت زندگی در دوران دانشجویی با قبلش در چه بود؟

من فارغ‌التحصیل رشته شیمی (دوره لیسانس) و فوق دیپلم موسیقی الکترونیکی (در آن زمان فقط این رتبه وجود داشت) از دانشگاه ایالتی ساکرامنتو در ایالت کالیفرنیای کشور ایالات متحده آمریکا هستم. دوران دانشجویی بسیار خوبی داشتم. بیشترین تفاوت زندگی در دوران دانشجویی با قبل یا بعد از آن درصد حس مسئولیت در قبال مسائل زندگی بود و هست. قبل از دانشگاه کودکی بیش نبودم. در دانشگاه کودکی جست‌وجوگر و امروز مسئول خانواده با کودک درونی که هنوز جست‌وجوگر است.

چه تغییری در زندگی‌تان روی داد؟

درک کردم که زندگی کوتاه است و باید از آن لذت برد و به کسی آسیب نرساند.
کمی از روند شکل‌گیری آلبوم «شور و شوق» بگویید، جرقه اولیه این آلبوم چه وقت در ذهن شما زده شد؟

من قطعات بسیاری در ژانرهای مختلف ساخته بودم و همین پراکندگی افکار و ایده‌های موسیقایی موجب این شده بود جمع کردن تعدادی از قطعات که با هم یک مجموعه واحد را تشکیل دهد بسیار سخت شود. سال پیش پس از اتمام دو آلبوم عنصر پنجم و آوای نگاره‌ها که هر دو در ژانر موسیقی الکترونیک و آمبینت بودند و اخذ مجوز آنها (به‌صورت خیلی محدود و عمدتا به‌صورت دیجیتال پخش شدند)، دوست عزیز و هنرمند گرامی خانم فریده رضایی پس از سخنرانی من در جلسه گذرگاه موسیقی که توسط خانم نگین زمردی برگزار می‌شود به من پیشنهاد کردند که قطعاتی از ساخته‌هایم را در قالب یک آلبوم که قابل اجرا باشد جمع‌آوری کنم. گروه موسیقی بنفش از آن تاریخ (بهار سال ۱۳۹۲) شکل گرفت و جرقه آلبوم شور و شوق در آن هنگام زده شد.

در راه ساخت این آلبوم آیا مشاورانی هم داشتید؟

من همیشه از همفکری و گفت‌وگو با متخصصان و آهنگسازان و نوازندگان لذت می‌برم ولی آهنگسازی را یک فرایند خیلی شخصی و خصوصی می‌دانم. پس در پاسخ به سوال شما می‌توانم بگویم که ساخت آلبوم (مخصوصا آلبوم شور و شوق که یک آلبوم اجرایی است در مقایسه با چندین آلبوم دیگرم که پروژه‌های استودیویی بودند) شامل چند مرحله می‌شود: الف- ساخت موسیقی، شعر و ترانه؛‌ ب- تنظیم؛ ‌پ- مدیریت برنامه‌ریزی؛ ت- امور مربوطه به کلیت پروژه آهنگسازی و البته ترانه‌سرایی، که در بسیاری از موارد این کار را خودم انجام دادم. ولی همه تنظیمات را مدیون اعضای گروه بنفش هستم. آقایان نادر آبادنژاد، عرفان عاصمی‌نژاد، پویا اسدیان، امیرحسین خلیلی، رضا کریمی، عطا هاشمی‌نژاد، کاوه رفاهی و آریوبرزین ابدالی و خانم‌ها فهیمه تقوی، شیرین منصوری و آسمان روشن به عنوان اعضای گروه؛ آقای فربد حمیدی به عنوان مدیریت گروه؛ آقای محمد عبقری سرپرست روابط عمومی و به روز نگه داشتن کلیه سایت‌ها و خانم آزاده صدیقی طراح لباس‌های گروه، همگی مشاوران من در این آلبوم هستند.

خود شما این آلبوم را در کدام دسته از موسیقی طبقه‌بندی می‌کنید؟

مطمئنا موسیقی عامه‌پسند یا پاپ نیست. ولی در طبقه‌بندی کلی موسیقی تلفیقی الکترو آکوستیک جهانی است. به دلیل اینکه آلبوم به صورت کل (قطعه با قطعه فرق دارد) خواننده‌محور نیست، بیشتر به ترکیبی از رنگ‌ها می‌ماند. در آلبوم شور و شوق بخش‌های مختلف گروه که هر کدام رنگ ژانر خاصی را دارد (مثلا گیتار الکتریک کاوه بیشتر به سمت و سوی راک می‌رود، کمانچه امیرحسین حس سنتی را پررنگ می‌کند، ویلون نادر و ابوای فهیمه موسیقی کلاسیک را پررنگ می‌کنند و فراساز (سینته سایزر) بخش الکترونیک و نحوه نوازندگی پویا، رنگ موسیقی جز را به کلیت موسیقی می‌افزاید)

موسیقی معاصر (موسیقی کلاسیک) چگونه موسیقی‌ای است یا قرار است باشد؟

فکر نکنم قرار است گونه‌ای خاص باشد. هنر خاصیتش این است که چارچوب‌پذیر نیست و پایانی ندارد. فقط سلایق عامه تغییر می‌کند.

آیا موسیقی شما (معاصر، کلاسیک) قرار است موسیقی قشر نخبه جامعه باشد؟

در جواب سوال شما باید بگویم خیر. موسیقی گروه بنفش متعلق به همه کسانی است که از آن لذت ببرند. نخبه نامیدن قشری از جامعه جدا کردن مردم از یکدیگر است؛ یعنی اینکه بگوییم اگر موسیقی متعلق به قشر نخبه است پس بقیه برگزیده و باهوش نیستند و نباید از این موسیقی لذت ببرند. اتفاقا این همان معیار سلیقه‌ای عمل کردن و چارچوب گذاشتن برای درک هنر است که شخصا با آن مخالفم. موسیقی گروه بنفش متعلق به هواداران آن است. موسیقی گروه بنفش، موسیقی گروه بنفش است و هر کسی که بخواهد آن را گوش کند.

چگونه می‌توان قشر نخبه ایران را با موسیقی کلاسیک و معاصر شما آشناک رد؟

فکر نکنم که این مسئولیت من باشد. ابتدا باید تعریف درستی از قشر نخبه داشته باشیم. نخبه یا برگزیده را چه کسی برمی‌گزیند؟ اگر عده‌ای دور هم جمع بشوند و به هم‌دیگر به‌به و چه‌چه بگویند و خود را نخبه بخوانند خوش به حالشان، اگر بخواهند می‌توانند خودشان با موسیقی گروه بنفش آشنا بشوند. مانند هر کس دیگر آلبوم را خریداری کنند و به کنسرت‌ها بیایند. بعد تصمیم بگیرند که چه می‌خواهند بکنند .

شما در عرصه پژوهش موسیقی نیز فعالیت دارید، اگر قرار باشد موسیقی امروز کشورمان را آسیب‌شناسی کنید، چه نقدی به آن وارد می‌دانید؟

بزرگ‌ترین نقدی که می‌توان به موسیقی کشور وارد کرد این است که ما صنعت موسیقی نداریم. همین باعث رشد حاشیه به جای اصل کار می‌شود.

بزرگ‌ترین آرزوی امروز شما چیست؟

بزرگ‌ترین آرزوی امروز من آرامش و زندگی در فضای صمیمی است که مردم و دولت به آزادی‌های شخصی و هنری دیگران احترام بگذارند.

آیا به مرگ فکر می‌کنید؟

البته. مرگ بخشی پایانی زندگی است، مثل کادانس آخر یک قطعه موسیقی مثل برگشت به نت دومینانت.

اگر روزی قرار باشد مرگ را در آهنگی تصویر کنید، آن موسیقی چه تم و فضایی دارد؟

وهم‌آلود. به خاطر اینکه مرگ ناشناخته است. نت‌های بم و کشیده دیزونانس، و نوای یک ویولا که خش خش کشیده شدن آرشه آن روی سیم به رسایی نت نواخته شده است.

تعریف هنر از دید شما چیست؟

آزادی، اشتیاق، شور شوق و لذت درونی.

تعریف موسیقی از نگاه شما چیست؟

مجموعه‌ای از بسته‌های پر و کم حجم ریتمیک هوا که به پرده گوش ما برخورد می‌کند و حس‌های درونی ما را برمی‌انگیزد. این نواهایی که گوش ما آنها را دریافت می‌کند و مغز ما بر اساس تجربه‌ها، احساسات و تعادل شیمیایی بدن آن را آنالیز می‌کند موسیقی است. برای همین است که من اعتقاد دارم هیچ موسیقی‌ای بد نیست زیرا حس به‌وجود آمده در انسان ترکیبی از هزاران عنصر مختلف است. بنابراین سعی در معنی کردن موسیقی مثل سعی در معنی کردن رنگ سفید است. خوب دقت کنید اگر کسی از شما بپرسد سفید چیست چه پاسخی می‌دهید؟ چون سفید به تنهایی یک معنی مطلق است یعنی یک شیء باید سفید باشد که مثلا بگوییم دیوار سفید یا خودروی سفید یا لباس سفید. موسیقی هم همین است. موسیقی یک معنی مطلق است. موسیقی فقط موقعی معنی پیدا می‌کند که حسی را برانگیزد وگرنه فقط تسلسل یک سری نت است.

تفاوت صنعت موسیقی و هنر موسیقی به نظر شما در چیست؟

صنعت موسیقی قابلیت نقد دارد. صنعت موسیقی چارچوب‌ها و باید‌ها و نباید‌ها را تعیین می‌کند، بنابراین می‌تواند باعث رشد و توسعه موسیقی شود. اما هنر موسیقی یک چیز بسیار شخصی است که فقط آهنگساز می‌تواند درباره آن تصمیم بگیرد.
آیا این دو مقوله را می‌توانیم در کنار هم داشته باشیم؟
البته. این باید باشد. در غیر این‌صورت وضعیت اسفبار موسیقی کشورمان را شاهد خواهیم بود. هنر روح است و صنعت جسم. هنر موسیقی منبع لایزال است و صنعت موسیقی وسیله تداوم ترشح این رویداد.

وضعیت صنعت نشر و ناشران موسیقی را به عنوان هنرمند و خالق اثر چگونه می‌بینید؟

جواب این سوال توضیح واضحات است. برخی شرکت‌های نشری با سختی و کوشش بسیار سعی در باز کردن افق دید مخاطبان دارند (همان‌هایی که شما نخبگان نامیدید)، دیگران (نه همه) فقط به دنبال کسب درآمد و سوار شدن روی موج احساسات عوام هستند.

انتظار شما از این صنعت چیست؟

امکانی به وجود بیاید که این صنعت از خردسالی رشد کرده و به پویایی و بلوغ برسد.

بسیاری از مردم عادی ایران اگر بخواهند شنونده آثاری که شما نام بردید باشند، به دنبال چه چیزی باید بگردند در آنها؟ چگونه از آن می‌توانند لذت ببرند؟

فرهنگ عمومی کشور عزیزمان بیشتر تکیه به ادبیات دارد. شاعران و نویسندگان بزرگ فضای فرهنگی ما را احاطه کرده‌اند. بنابراین اکثر مردم عادی ایران به شعر و ترانه دقت می‌کنند تا به موسیقی. اگر برنامه‌های موسیقی صدا و سیما که تنها منبع رادیویی و تلویزیونی کشور است به‌صورتی تهیه شوند که آموزش‌های لازم را به عامه مردم (و نه فقط برنامه‌های فوق تخصصی در کانال چهار) بدهند، سلیقه مردم عادی تغییر خواهد کرد. ما مردم باهوش و بااحساسی داریم اما تا موقعی که مردم آموزش کافی درباره موسیقی نداشته باشند نمی‌توان انتظار داشت که یک روزه یاد بگیرند که چگونه از موسیقی لذت ببرند. در ضمن ما منبع پخش موسیقی در کشور نداریم. بارها شده است که تناقض وحشتناکی در پخش موسیقی از رادیو مشاهده کنم. این البته از بی‌سوادی برنامه‌ریزان این برنامه‌ها نسبت به موسیقی است.

تاثیرگذارترین هنرمند عرصه موسیقی، چه ایرانی و چه خارجی بر شما چه کسانی هستند؟

Peter Gabriel،Bach،Kraftwerk،Tangerine Dream،Ennio Morricone،Led Zeppelin
عبدالوهاب شهیدی و موسیقی بختیاری.

آینده خودتان را در عرصه موسیقی روشن و هموار می‌بینید یا سخت و ناهمواراست؟

کار نشد ندارد و تنها مشکلی که نشود آن را حل کرد مرگ است. آینده من آن‌قدر روشن است که باید عینک دودی خاصی بزنم تا نور چشمانم را نزند.

آخرین اثری که در دست انتشار دارید چیست و درباره‌اش توضیح دهید؟

شور و شوق با گروه بنفش

با توجه به اینکه تخصص شما صدابردارى است، جایگاه صدابردارى امروز در هنر کجاست؟

صدابرداری یک فن است که به کاربر (صدابردار) این اجازه را می‌دهد تا صدا را به تخیل آهنگساز نزدیک‌تر کند. صدابرداری قبلا نیازمند به ادوات بسیار گرانقیمتی بود که توانایی هر کس در این زمینه نبود ولی امروزه با ورود عصر دیجیتال تنها گوش‌های صدابردار است که می‌تواند ارزش افزوده هر آلبومی باشد.

آسیب شناسى و مشکلات ما در ایران در این حوزه چیست؟

عدم آموزش صحیح و تکثر کالا در بازار.
باب کتس کتابى دارد به نام هنر مسترینگ، می‌شود درباره آن توضیح دهید؟ با توجه به آنکه شما سالیان است که این کتاب را تدریس می‌کنید (تعریف مسترینگ، توضیح مراحل مسترینگ به زبان ساده).
مسترینگ یک پردازش نهایی آلبوم موسیقی است که فضای کلی، نسبت بلندی صدا، فواصل زمانی قطعات به هم، رنگ کلی آلبوم (حذف یا به حداقل رساندن پیک‌های ناخواسته صوتی در فرکانس‌های مختلف) و کد‌گذاری‌های مربوطه به شرکت تولید موسیقی سازنده آن قطعات را به هم شامل می‌شود.

هنر کسى که یک آلبوم موسیقى را مسترینگ می‌کند در چیست؟

تمامی هنر متعلق به خالق آن است. مسترینگ، یک فن است که همانند صدابرداری اطمینان حاصل می‌کند پیام آهنگساز به بهترین نحو ممکن به گوش شنونده برسد. اگر به این کار هنر بگوییم پس کسی که مسترینگ می‌کند ابتدا باید خود را جای آهنگساز و سپس شنونده بگذارد و سپس فضایی به وجود بیاورد که این احساسات به هم نزدیک شود.

به نظر شما، دلیل اینکه هنرمندان و صدابرداران این‌قدر تمایل به شفاف کردن و بالا بردن صدا در مسترینگ دارند چیست؟

شفاف کردن و بالا بردن صدا دو مقوله جدا هستند. در دنیای غرب و جایی که موسیقی از رسانه‌ای به نام رادیو و امروزه به نام اینترنت پخش می‌شود جلب‌توجه مخاطب خیلی مهم است. یعنی صدابرداران به تدریج در سه دهه گذشته سعی بر این داشتند که موسیقی مستر شده توسط آنها از رادیو بلندتر و شفاف‌تر پخش بشود که از بقیه موسیقی‌های دیگر متمایز باشد. این روند موجب به وجود آمدن جنگ بلندی صدا شد که نتیجه آن تولید حجم بسیار زیادی موسیقی است که کلیپینگ دارند یعنی در موارد متعدد بلندی صدا از توان مدارهای مجازی الکترونیکی دستگاه‌ها بالاتر رفته است. این عمل ناخودآگاه فرکانس‌های ناخواسته‌ای تولید می‌کند که به غیر از خسته کردن گوش انسان کاربری دیگری ندارد؛ یعنی در عمل یک نیاز به فروش بیشتر موسیقی (که عمدتا توسط برنامه‌های رادیویی تبلیغ آن می‌شد) تبدیل به یک دردسر فنی شد که علیه خود آن موسیقی‌ها عمل می‌کرد. البته این مساله در ایران همانند خیلی مسائل دیگر اشتباه برداشت شده است؛ یعنی معنی یک مستر عالی در فرهنگ عامه جامعه موسیقی ایران فقط و فقط قطعه‌ای است که صدای آن بسیار بلند باشد و فرکانس‌های بیس قوی داشته باشد و به خاطر این موضوع که رادیو در ایران بر خلاف تمام دنیا هیچ موضوعیتی در تبلیغ آثار موسیقی ندارد و به غیر از یکی دو کانال رادیویی عملا تمام صدا و سیمای ما هنوز به‌صورت مونو پخش می‌شود (یعنی از لحاظ فنی بیش از چهل سال عقب‌تر از همه دنیاست) موضوع مسترینگ هم مانند ژانر‌شناسی موسیقی یک موضوع کاملا حاشیه‌ای و سلیقه‌ای شده است.

طراحى و ساخت صداهاى الکترونیک، تخصص شماست، ایده و الهام ساخت یک صداى الکترونیک چگونه در ذهن شما شکل می‌گیرید؟

ابتدا فقط و فقط احساس است؛ یعنی درباره یک احساس فکر می‌کنم و سعی در آنالیز آن دارم. قطعه‌ای دارم به نام عشق در بعد از ظهر برفی که برمی‌گردد به چند سال پیش هنگامی که در بهمن ماه برف شدیدی بارید و همکار من که تازه ازدواج کرده بود دیر به دفتر آمد. از وی دلیل دیر آمدنش را پرسیدم و او گفت که با همسرش مشغول برف‌بازی بوده است. سپس با هم سعی کردیم که صدایی پیدا کنیم که حس عاشق بودن در یک بعد از ظهر برفی را نشان بدهد.

مشکلات و کمبودهاى صدابرداران در ایران چیست؟

بزرگ‌ترین مشکل صدابرداران ما این است که خود را بالاتر از آهنگساز می‌دانند و در روند صدابرداری، میکس و مسترینگ اعمال سلیقه می‌کنند. این من من کردن‌های تمام‌نشدنی بین بسیاری از صدابرداران ما وجود دارد. در بعضی مواقع دیده‌ام که صدابردار حتی روی نت‌ها و آکوردها هم نظر می‌دهد و موسیقی را نقد می‌کند. خوب این درست نیست. صدابردار باید در خدمت آهنگساز باشد.

روزنامه شرق:«ساز منو نزن» در ایستگاه ساخت موسیقی

امیر توسلی، آهنگ‌ساز نام‌آشنای سینما، ساخت موسیقی اولین اثر سینمایی به‌کارگردانی سپیده گلچین، را آغاز کرده است. پس از به‌پایان‌رسیدن تدوین فیلم سینمایی «ساز منو نزن»، هم‌اکنون ساخت موسیقی و آهنگ‌سازی اولین اثر سینمایی سپیده گلچین برعهده امیر توسلی واگذار شده است. این اثر سینمایی با کارگردانی سپیده گلچین، نوشته مشترک کارگردان و بازیگر نقش اول فیلم «تورج اصلانی» است. در خلاصه داستان این اثر آمده است: «قصه این اثر گفتن از زندگی یک عکاس است، یک عکاس اجتماعی». از دیگر عوامل سینمایی این فیلم کوتاه می‌توان از ابراهیم فروزش به‌عنوان مشاور کارگردان، تهیه‌کننده: حسن مصطفوی، فیلم‌بردار: حسن اصلانی، تدوین: بهرام دهقانی، مدیر صدابرداری و صدا‌گذاری: اسحاق خانزادی، طراح گریم: امید گلزاده، گرافیست: پانته‌آ واعظ‌نیا و دستیار کارگردان و برنامه‌ریز: سالار آزادمنش نام برد. دیگر بازیگران این فیلم کوتاه که در کنار تورج اصلانی ایفا نقش می‌کنند، داریا اصلانی، مهنوش صادقی، ساقی عطایی، نثار ظریفی، مصور نکویی و محمد احمدی نام دارند.

روزنامه اعتماد: ادعای جدید صاحب امتیاز آلبوم «گل بیتا» پاشایی ،مرتضی پاشایی بدون اجازه آهنگ‌هایش را در فضای مجازی پخش کرده است

هنوز یک سال از مرگ مرتضی پاشایی نگذشته است؛ خواننده‌ای که مرگش او را سر زبان‌ها انداخت، اما حاشیه‌های پاشایی همچنان ادامه دارد. چندی پیش ناصر پاشایی، عموی مرتضی اعلام کرد که آلبومی دیگر با صدای پاشایی منتشر خواهد شد، آلبوم «گل بیتا» که هفت سال قبل به صورت اینترنتی منتشر شده بود و خانواده پاشایی اعلام کردند امتیاز انتشار مجدد این آلبوم را در قبال رقم ٣٢٠ میلیون تومان به موسسه ترانه سمان واگذار کرده‌اند.

رشید رفیعی تنظیم مجدد این آثار را برعهده داشته و حتی گفته می‌شود چند قطعه از این آلبوم را به صورت دو صدایی قرار است با صدای رشید رفیعی و مرتضی بشنویم. خانواده پاشایی تاریخ انتشار این آلبوم را ٢٣ آبان اعلام کرده‌اند یعنی روزی که مرتضی پاشایی درگذشت.

البته پس از انتشار این خبر، صاحب امتیاز آلبوم «گل بیتا» آن را تکذیب کرد. نازنین سجادی به ایسنا گفته است: «متاسفانه در روزهای اخیر، برخی رسانه‌ها خبرهایی را مبنی بر واگذاری امتیاز آلبوم «گل بیتا» به آهنگسازی و خوانندگی مرتضی پاشایی اعلام کرده‌اند که من به عنوان صاحب رسمی این اثر، این اخبار را تکذیب می‌کنم.»

به گفته او، آلبوم «گل بیتا» نخستین آلبوم مجوزدار مرتضی پاشایی است که در سال ١٣٨٧ توسط موسسه فرهنگی هنری «ترانه سمان» تولید شد. این ناشر موسقی مدعی شده است: «مجوز این آلبوم با آهنگسازی و خوانندگی مرتضی پاشایی، تنظیم رشید رفیعی و ترانه‌های ارشک رفیعی به نام موسسه تحت مدیریت من در مرکز موسیقی وزارت ارشاد و در کتابخانه ملی، بخش واسپاری آثار غیرمکتوب ثبت شده است.»

سجادی همچنین مدعی شده است که امتیاز و مجوز این آلبوم که بخش‌هایی از آن، پیش از این توسط مرحوم مرتضی پاشایی و بدون هماهنگی با موسسه «ترانه سمان» در فضای مجازی پخش شده، از تاریخ تولید (پنجم آذرماه ١٣٨٧) تاکنون در اختیار کامل این موسسه بوده است. سجادی تاکید می‌کند: «پس بدیهی است که تمام حقوق معنوی عوامل این آلبوم (آهنگساز، خواننده، تنظیم‌کننده و ترانه‌سرا) پرداخت و رضایت‌نامه‌های رسمی عوامل آن در زمان اخذ مجوز به مرکز موسیقی وزارت ارشاد تسلیم شده است.»

سجادی همچنین گفت: این موسسه بنا بر سیاست‌های تولیدی و داخلی شرکت، این اثر و بسیاری از آثار دیگر را واگذار نکرده و قطعا واگذاری هر اثری متعلق به موسسه ما، طبق اساسنامه شرکت، بدون امضای مدیرعامل و رییس هیات‌مدیره این موسسه، فاقد هرگونه اعتبار قانونی است.

بر این اساس علاوه بر آلبوم «گل بیتا» موسسه ترانه سمان قطعات دیگری را با صدا و آهنگسازی مرتضی پاشایی تولید کرده که به سال‌های نخست فعالیت هنری پاشایی تعلق دارد که طبق گفته سجادی تمام این قطعات طبق قرارداد رسمی موسسه تولید شده و رضایت عوامل تولید موسیقی همراه با مجوز رسمی ترانه‌ها در دفتر مرکز موسیقی وزارت ارشاد و دفتر موسسه موجود است.

روزنامه افتاب یزد:برادر و وزیر دولت تدبیر و امید بر بالین محمدرضا شجریان رفتند.عیادت معنادار

اتفاق جالبی که شب دوشنبه و صبح سه شنبه در بیمارستان کسری تهران و در اتاقی که خسروی آواز ایران محمدرضا شجریان بستری بود ، رخ داد این بود که دو تن از اعضای دولت یازدهم به عیادت محمدرضا شجریان رفتند و از نزدیک جویای حال او و پیگیر وضعیت بیماری اش شدند، شامگاه دوشنبه بود که حسین فریدون برادر و دستیار ویژه رئیس جمهور با حضور در بیمارستان کسری از محمد رضا شجریان عیادت کرد و هنوز چند ساعت از رفتن وی از بیمارستان نگذشته بود که مقام اول وزارت بهداشت یعنی حسن قاضی‌زاده هاشمی
وزیر بهداشت نیز از محمدرضا شجریان عیادت کرد. اتفاقی که در اولین ساعات صبح روز گذشته رخ داد. این عیادت ها از چند المان پرده برداری کرد، المان هایی که نقطه آغازشان شاید پیش از اینها رقم خورده بود. همه اهالی سرزمین ایران محدودیت‌کاری محمدرضا شجریان واقفند و به این نکته واقف ترند که استارت آن از چه زمانی زده شد. شاید مهمترین موضوع محدودیت شجریان به دعای مشهور وی یعنی ربنا برمی گشت که وی سال ها قبل آن را اجرا کرده بود و این دعای روحانی هر سال میهمان سفره های افطار مردم ایران زمین شده بود. آنان به خیال خودشان با عدم پخش ربنای شجریان و همچنین عدم پخش تصویر وی از تلویزیون موجبات فراموشی این استاد موسیقی ایران را فراهم کردند اما هر روز که می گذشت نه تنها عطش مردم نسبت به شنیدن این دعا بیشتر می شد بلکه علاقمندی آنان نیز نسبت به صدای صاحب اثر بیشتر و بیشتر می شد. اما دولت دهم و همچنین صدا و سیما هیچ توجهی به هیچکدام از خواسته های مردم در خصوص ربنا و محمدرضا شجریان نداشتند بنابراین بالاجبار همه صبوری پیشه کرده و منتظر ماندند تا عمر دولت دهم و همچنین دوره ریاست
عزت الله ضرغامی در صدا و سیما به پایان برسد.
* روحانی؛ شجریان و فرشچیان را سفیران فرهنگی خواند
اواسط خرداد سال ۹۲ بود که حسن روحانی آن زمان هنوز رئیس جمهور نشده بود در مناظره فرهنگی هنری کاندیداهای ریاست‌جمهوری دوره یازدهم، در بخشی از سخنانش در پاسخ به صحبت‌های محمد عارف در مورد فرهنگ و هنر از محمدرضا شجریان نام برد و اظهار داشت: «مگر از صدای شجریان چیز بهتری برای صدور به سایر کشورهای دنیا داریم؟» وی در آن زمان در ادامه سخنانش بیان کرد: «… هنر بهترین سفیر ما در جهان است از حافظ سفیر بهتری داریم که به اروپا و آمریکا بفرستیم؟ از هنر فرشچیان ومیرخانی و احصایی غرورآفرین‌تر داریم؟ از صدای شجریان بهتر داریم؟ از خط و خوشنویسی که ما درایران داریم در دنیا سراغی هست؟ از بناهای عظیمی که در اصفهان و شیراز می بینیم بهتر داریم؟ همه اینها به عنوان سفیران ما هستند که می‌توانند در سطح جهان افکار عمومی جهانی را به مفاخر و میراث فرهنگی ما جذب و جلب کنند.»
بیراه نیست اگر بگویم این آغاز راهی بود که محمدرضا شجریان از محدودیت در بیاید، محدودیتی که مردم آن را دوست نداشتند. آن زمان پس از سال ها نام محمدرضا شجریان در تلویزیون برده شد و کسی که این کار را کرد بعدها رئیس جمهور ایران شد. بعد از آن بارها و بارها در نشست های خبری، در رسانه های مکتوب وغیرمکتوب نام و تصویر محمدرضا شجریان برده شد اما صدا و سیما حتی علی رغم اینکه بالاترین مقامش تغییر پیدا کرد، همچنان به موضع سرسختانه خود ادامه داد و تصویر و صدای محمدرضا شجریان را پخش نکرد تا اینکه در ماه مبارک رمضان تلویزیون در اقدامی عجیب و شاید ناخواسته ربنای شجریان را از یکی از سریال های تلویزیون پخش کرد و آن از چشمان تیزبین خبرنگاران مخفی نماند و علنی شد. مردم بسیار خوشحال شدند. شاید این اتفاق باید می افتاد تا مسیر راهی که حسن روحانی آغازگر آن بود، مشخص شود. راهی که رهروان آن خیلی زود قدم در آن گذاشتند و حتی صدا و سیما هم بالاخره پذیرفت که محمدرضا شجریان فی نفسه آدم بدی نیست و نه تنها بد نیست که طرفداران بی شماری دارد که او را با تمام وجودشان دوست دارند. چند روز پیش هنگامی که محمدرضا شجریان بیمار شد و روی تخت بیمارستان قرار گرفت دوباره نام شجریان که پیش از این بارها بر سر زبان ها افتاده بود بر سر زبان ها افتاد و اینبار صدا و سیما در اقدامی عجیب و البته دوست داشتنی دوربین و میکروفن خود را به دست خبرنگارانش داد و آنها را راهی بیمارستان کسری کرد. این عمل صدا و سیما بازتاب فراوانی داشت و موجب تحسین ناظران شد. هرچند که به نظر می رسد مقطعی و زودگذر باشد. البته این اقدام موجب اعتراض برخی تندروها هم شد از جمله روزنامه کیهان.
کیهان البته پیش از آنکه دوربین صدا و سیما به عیادت خسروی دوست داشتنی آواز ایران برود، عزم خود را برای استفاده خود از این فرصت جزم کرده بود زیرا در آغاز بیماری شجریان در روی یکی از برگه های روزنامه اش چنین نوشت: «بی‌اعتنایی مردم باعث شد که رفیق بهائیان بی‌بی‌سی به بهانه سرماخوردگی خود را در بیمارستانی بستری کند، با این گمان که شاید نظرها به سویش جلب شود!
پس از این نگارش عجیب و غریب نام شجریان یکبار دیگر برگه های روزنامه کیهان را مزین کرد و آن زمانی بود که صدا و سیما به عیادت محمدرضا شجریان رفت. این اقدام صدا و سیما موجب عصبانیت کیهان شد و این روزنامه را وادار به عکس العمل کرد. به همین دلیل کیهان روز گذشته یکبار دیگر درباره محمدرضا شجریان و البته صدا و سیما نوشت و از این عیادت انتقاد کرد.
* شجریان محبوب قلب همه
بیماری شجریان اگرچه او را به زحمت انداخت و موجب درد کشیدن و بستری شدنش شد اما تصویر واقعی موضوعی را که شاید عده ای با تصوری اشتباه می خواستند طور دیگری نشان دهند را نشان داد. تصویری که حکایت از محبوبیتی میلیونی دارد، محبوبیتی که رئیس دولت یازدهم پیش از آغاز انتخابات ریاست جمهوری از آن پرده برداری کرد و اکنون برادرش با عیادت از بزرگترین استاد زنده موسیقی سنتی ایران نشان داد که دولت یازدهم علی رغم همه فشارها به شدت محمدرضا شجریان را دوست دارد و خواستار پایان محدودیت وی است

دیدگاه خود را بگذارید