تیترهای موسیقی مطبوعات کشور 5 شهریور

تیترهای موسیقی مطبوعات کشور 5 شهریور

تیترهای موسیقی مطبوعات

تیترهای موسیقی مطبوعات کشور 5 شهریور

روزنامه ایران: گپی با «آرش امینی» رهبر ارکستر
حضور ارکستر‌های خارجی تأثیرات بسیاری بر نوازندگان داخلی خواهد داشت.

چندی پیش حضور و اجرای ارکستر سمفونیک چین به همراه ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت، علاوه بر اینکه مورد اقبال دوستداران فرهنگ و هنر قرار گرفت واکنش‌های مثبت بسیاری در پی داشت. اجرایی که نشان از رابطه خوب فرهنگی ایران با کشورهای همسایه چون چین، عراق و… دارد. علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور ارکستر فیلارمونیک چین در تهران را سرآغاز ورود گروه‌های موسیقی مختلف و ارکسترهای خارجی در ایران بیان کرد و بسیاری از اهالی موسیقی هم از این اتفاق استقبال کرده‌اند. البته ناگفته نماند پیش از این هم خبرها حاکی از آن بود که ارکستر اتریش و برلین نیز بزودی در ایران اجرا خواهند داشت اما دیروز روابط عمومی بنیاد رودکی اعلام کرد تاکنون مذاکره‌ای برای حضور ارکستر اتریش در ایران صورت نگرفته است. در این باره با «آرش امینی» رهبر ارکستر که اسفند ماه سال گذشته به عنوان رهبر میهمان، ارکستر عراق را در تالار وحدت روی صحنه برد گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
حضور ارکستر‌های خارجی چون عراق یا دیگر ارکستر‌ها در روابط فرهنگی ایران چه تأثیری خواهد داشت؟
زمانی که ارکستر سمفونیک عراق به ایران آمد بیش از دو سال از تعطیلی ارکستر سمفونیک تهران گذشته بود و اگر خاطرتان باشد دوهفته بعد از اجرای ارکستر سمفونیک عراق، ارکستر سمفونیک تهران به دستور آقای جنتی راه‌اندازی و احیا شد. هنگامی که نوازنده‌های یک ارکستر قدیمی وارد ایران می‌شوند نباید این‌گونه تصور کنیم که این افراد می‌آیند روی صندلی می‌نشینند کنسرت می‌دهند و می‌روند؛ در صورتی که حضور این نوازندگان و ارتباط آنها با نوازندگان داخلی و آشنایی با متد‌های آموزشی جدید بسیار تأثیر‌گذار است، خصوصاً که ارکستر سطح بالا و خوبی چون ارکستر وین باشد که قطعاً می‌تواند تأثیر مهمی بر نوازندگان ارکستر داخلی داشته باشد.
درباره سفر ارکستر ایران به کشورهای دیگر چگونه می‌اندیشید؟
همچنین زمانی که ارکسترهای ایران به کشورهای دیگر می‌رود آثار و نتایج خاص به دنبال دارد. به خاطر دارم زمانی که در ارکستر فعالیت می‌کردم و خارج از ایران اجرا داشتیم در بعضی از کشورها به گونه‌ای در مورد هنر ایران تبلیغات شده بود که هیچگاه تصور نمی‌کردند کشور ایران، ارکستر سمفونیک داشته باشد. به این علت که با شنیدن عبارت ارکستر سمفونیک، چیزهایی به ذهن آنها متبادر می‌شود از قبیل آموزش موسیقی، کنسرواتوار، دانشگاه موسیقی و سالن‌های کنسرت که در پشت سر یک ارکستر قرار دارند و به تنهایی اهمیت نخواهد داشت و قطعاً تمام این بار فرهنگی و تأثیر آن در جامعه را باید با هم به همراه داشته باشد.

روزنامه اعتماد:فت‌وگو با سالار عقیلی به بهانه انتشار آلبوم « سر هزار ساله»نمی‌خواهم از آواز ایرانی فاصله بگیرم

موسیقی نواحی ایران، برای مدتی طولانی، مخاطبان خودش را به دلایل مختلفی از دست داده بود اما با آلبوم سر هزار ساله به خوانندگی سالار عقیلی و آهنگسازی کیوان کیانیان آن هم در یک حجم ملی دوباره خودی نشان داد و با وجود همه کمبودها و شاید بی‌توجه به برخی مسوولان پا به پایتخت گذاشت تا به عنوان اقدامی سازنده به دست بخش خصوصی لااقل آنچه تا امروز حفظ شده است ر ا از دست ندهد. هرچند بسیاری از صاحبنظران حوزه موسیقی عقیده دارند که موسیقی نواحی باید در خاستگاه خودش حفظ شود و تبدیل به موسیقی شهری نشود اما اگر این آلبوم را بتوانیم به عنوان یک تلنگر برای بیداری افراد مسوول بدانیم، حرکتی بود که در حفظ و معرفی این ژانر از موسیقی تاثیرگذار است. آلبوم سر هزار ساله به عنوان تنها فعالیت سالار عقیلی در حوزه موسیقی مقامی با استقبال زیاد مخاطبان رو‌به‌رو شد و این نوید را داد که اگر به موسیقی مقامی به اندازه کافی توجه شود، می‌تواند به عنوان یکی از شاخه‌های موسیقی ایرانی به تمام دنیا معرفی شود. روزنامه اعتماد به همین بهانه گفت‌وگویی را با سالار عقیلی و کیوان کیانیان در مورد همکاری‌شان در این آلبوم ترتیب داده که شرح آن در ادامه آمده است.

آقای عقیلی شما در این آلبوم به عنوان خواننده حضور داشتید. اما در حالی خواندن در این آلبوم را پذیرفتید که تا امروز در موسیقی مقامی کاری انجام نداده‌اید. همکاری با آقای کیانیان در آلبوم «سر هزار ساله» را به عنوان یک تجربه در موسیقی نواحی و مقامی چگونه ترسیم می‌کنید؟

باید بگویم که ایفای نقش در این آلبوم به عنوان خواننده کار، کمی برایم مشکل بود و با موسیقی دستگاهی که ژانر اصلی فعالیت من در موسیقی ایرانی است، ارتباط چندانی نداشت. البته موسیقی مقامی تنبور که پایه اصلی آلبوم «سر هزار ساله» را تشکیل می‌داد، به عنوان یکی از دسته‌های موسیقی نواحی و مقامی ایران برای من بسیار ارزشمند بود و خوشبختانه با استقبال مخاطبانم روبه‌رو شد. یکی از علل پذیرش این کار از جانب من ارتباطی بود که همسرم با قطعات این آلبوم گرفت چون همیشه در انتخاب کارهایم به توصیه‌های همسرم در طول این سال‌ها گوش داده‌ام، این بار هم خواندن این آلبوم را پذیرفتم و درست همان‌طور که فکر می‌کردم کار باکیفیت و جذابی از آب در آمد.

در ادبیات موسیقی‌های نواحی و مقامی موجود در ایران، تعریف واحد و دقیقا مشخصی ارایه نشده است و بنا به همین دلیل ممکن است برخی مخاطبان در مورد کلیت این نوع از موسیقی ابهاماتی داشته باشند. آقای کیانیان شما به عنوان آهنگساز و همین‌طور نوازنده یکی، دو ساز در آلبوم، چه تعریفی در مورد موسیقی مقامی و به ویژه موسیقی مقامی تنبور ارایه می‌دهید؟

موسیقی مقامی در ایران را می‌توان به عنوان زیرمجموعه‌ای از موسیقی نواحی معرفی کرد که از شأن و جایگاه مشخصی در میان خواص و در تاریخ موسیقی کشور بر خوردار است. خراسان، آذربایجان، کردستان و گیلان از جمله مناطقی در کشور ما هستند که هنوز هم در دل موسیقی نواحی‌شأن، موسیقی مقامی را زنده نگه داشته‌اند و سعی می‌کنند مسیر پویایی آن را دنبال کنند. در ساز تنبور که به‌طور تخصصی روی آن کار می‌کنم و بیشتر آهنگ‌هایم را نیز بر مبنای آن می‌سازم مقام‌هایی وجود دارد که هرکدام‌شان آفرینش به خصوص خود را دارد و در مسیر شکل‌گیری‌اش به تکاملی رسیده که امروز می‌توانیم بشنویم. این مقام‌ها درست مثل سایر نواهای موسیقی نواحی، به شکل سینه به سینه و در یک محدوده جغرافیایی خاص شکل گرفته و در بین مناطق مختلف در یک ناحیه نیز با هم متفاوت است. دو منطقه صحنه و گهواره به عنوان برجسته‌ترین مناطق فعال در طول تاریخ مقام‌های تنبور شناخته می‌شوند. با توجه به بررسی‌های انجام شده و اشتراکاتی که در تعداد مقام‌ها در این دو منطقه وجود دارد، به نظر می‌رسد که حداقل تعداد ٧٢ مقام مورد قبول هر دو منطقه در مقام‌های ساز تنبور وجود داشته ‌باشد.

آقای عقیلی، صرف‌نظر از لهجه و تفاوت گویش زبانی میان شما به عنوان یک فارس زبان با لحن رایج کلام در خوانش آهنگ‌های مقامی تنبور که طبیعتا زبان کردی است، تفاوت‌های تکنیکی در موسیقی دستگاهی در مقایسه با موسیقی ویژه تنبور را چگونه حل کردید؟

من بابت اجرای هریک از قطعات با آقای کیانیان تمرین می‌کردم و اصلا قبل از اینکه کار ضبط آلبوم آغاز شود، آقای کیانیان خوانش اشعار را با صدای یک خواننده دیگر و همین‌طور صدای خودشان روی قطعات گذاشته بودند و خوشبختانه در طول این مدت و با استفاده از زمانی که داشتم، توانستم لحن موردنظر این موسیقی لااقل در مورد این آلبوم را خوب تمرین کنم و درنهایت کار را بخوانم. باید سختی کار برای من در این آلبوم را درک کنید. خواندن این آلبوم برای منی که با زبان و لحن کردی آشنایی چندانی نداشتم، درست مثل کودکی آلمانی بود که از او بخواهند با آموزش در زمانی کوتاه ابوعطا را به بهترین نحو اجرا کند. طبیعی است که کار من در مقایسه با خواننده‌ای کردزبان بسیار مشکل‌تر بود اما خوشبختانه به قضاوت خود آقای کیانیان و مردم توانستم به‌خوبی از پس کار بر بیایم.

همان‌طور که آقای عقیلی هم توضیح دادند شاید اگر یک خواننده کردزبان این آلبوم را اجرا می‌کرد، احتمالا هم نسبت به آقای عقیلی کار راحتی در پیاده‌سازی لحن و لهجه داشت و هم نوع خوانش او با موسیقی مقامی تنبور متناسب‌تر بود. آقای کیانیان با وجود همه این‌موارد چه اتفاقی افتاد که تصمیم به همکاری با سالار عقیلی برای اجرای آلبوم
«سر هزار ساله» گرفتید؟

همه می‌دانیم که آقای عقیلی جزو یکی از چهره‌های برجسته موسیقی ایرانی هستند و مردم با کارهای شور‌انگیز و غرورآفرین این هنرمند ارزشمند، خاطرات فراوانی دارند. فارغ از توانایی‌های هنری آقای عقیلی از جمله رنگ صدای شاخص و شنیدنی و همین‌طور توانایی تکنیکی بالا در اجرای تحریر‌های موسیقی ایرانی به‌طور کلی و علاقه مردم به آقای عقیلی یکی از مهم‌ترین دلایل انتخاب من بود. من می‌توانستم این آلبوم را با صدای یک خواننده کردزبان و آشنا به موسیقی مقامی تنبور ضبط کنم اما مطمئنا استقبال از آلبوم به‌حدی که امروز در جامعه صورت گرفته، اتفاق نمی‌افتاد و قطعاتی که حاصل سال‌ها تفکر و تلاش من در زمینه موسیقی مقامی تنبور بود، به این اندازه شنیده نمی‌شد. امروز وقتی، به نتیجه همکاری‌ام با سالار عقیلی نگاه می‌کنم از نظر هنری کاملا راضی و خوشحالم و امیدوارم این همکاری در آینده هم اتفاق بیفتد. باید توضیح دهم که کار ضبط آلبوم بعدی در همین حال و هوا را با آقای عقیلی آغاز کرده‌ایم و به جز یکی، دو قطعه که هنوز آماده نیست، بقیه قطعات ضبط شده و در مجموع آلبوم در مراحل پایانی خود قرار دارد. آقای عقیلی در ابتدا به خاطر نوع صدایی که در اجراهای قبلی از خودشان داشتند کمی دچار تعجب و حتی تردید شدند اما وقتی استقبال همسرشان و
همین طور مردم را دیدند، بسیار خوشحال شدند و از همکاری با من ابراز رضایت کردند.

با توجه به موفقیتی که در این آلبوم به دست آمد و مراحل پایانی ضبط آلبوم بعدی به آهنگسازی آقای کیانیان تا چه اندازه فکر می‌کنید که می‌توانید در این حوزه (موسیقی مقامی) کار کنید و چقدر به ادامه این راه علاقه دارید؟

وقتی پس از پایان مراحل ضبط آلبوم برای اولین بار آلبوم را گوش دادم (با توجه به نظر همسرم) فهمیدم که می‌تواند جزو یکی از موفق‌ترین کارهایی باشد که تا امروز انجام داده‌ام. من حدود ٢۵ سال است که برای مردم می‌خوانم و در طول این سال‌ها به خوبی با سلیقه مردم آشنا شده‌ام. آقای کیانیان وقتی به من پیشنهاد خواندن این آلبوم را دادند، آهنگ‌های آن را با صدای خواننده‌ای دیگر برایم فرستادند و این قطعات را من و همسرم هر روز در اتومبیل شخصی‌مان گوش می‌دادیم. یکی، دو قطعه از آلبوم خیلی مورد توجه ما قرار گرفت و همسرم پیشنهاد داد خواندن این آلبوم را بپذیرم. خوشحالم که پذیرفتم و امروز از دیدن نتیجه آن راضی‌ام اما نباید فراموش کنیم که حوزه اصلی فعالیت من آواز ایرانی (موسیقی دستگاهی) است و نباید خیلی از آن فاصله بگیرم. این آلبوم و همکاری بعدی من با آقای کیانیان به عنوان نقطه‌ای درخشان و موفق در زندگی هنری‌ام خواهد بود ولی ترجیح می‌دهم بعد از این، کار در موسیقی‌ای که در آن تخصص دارم را ادامه دهم و از خاطره این آلبوم لذت ببرم. قبلا هم گفته بودم که علاقه من به کار در ارکسترهای بزرگ و اصلا قطعاتی است که توسط ارکستر بزرگ اجرا می‌شود چون بیشتر کارهایی که از من در خاطره مردم وجود دارد مثل «وطنم» و «خوشه چین» از همین دست است و بعد از گذشت سال‌ها جزو پر طرفدارترین قطعات من و پردرخواست‌ترین کارهای من به انتخاب مردم در کنسرت‌های تهران و شهرستان‌هاست. تلاش می‌کنم که این نوع قطعات را کار کنم و از خواندن چنین کارهایی لذت می‌برم.

آقای کیانیان، با توجه به پایه این آلبوم که به گفته شما بر مقام‌های ساز تنبور بنا شده، به نظر می‌رسد برخی قطعات مبنای چندان دقیقی از مقام‌های تنبور نیست و در یکی، دو قطعه ساز تنبور نقش اصلی را بازی نمی‌کند…

من اصلا اصراری برای نامگذاری این آلبوم به عنوان یک آلبوم مقامی ندارم. فکر می‌کنم در این آلبوم حال و هوای کلی در سراسر کار بر مبنای تنبور باشد نه اینکه تک‌تک قطعات عینا و تماما از روی مقامات تنبور الگو‌برداری شود. در برخی قطعات برداشت‌های آزادی از چند مقام مختلف تنبور داشته‌ام و در یکی، دو قطعه برای اینکه گوش مخاطب خسته نشود، ساز عود را به عنوان پر رنگ‌ترین ساز قطعه در نظر گرفتم. به این ترتیب، هم از توانایی بالای شهرام غلامی که یکی از برجسته‌ترین نوازنده‌های عود در ایران است استفاده کردیم و هم بین قطعات اعتدال و تنوع ایجاد شد تا مخاطب بتواند تا پایان آلبوم با ما همراه شود. در مجموع تلاش ما در این آلبوم، آشنایی گوش مخاطب موسیقی دستگاهی با موسیقی مقامی تنبور بود و اگر بنا بود صرفا از مقام‌های تنبور آن هم به صورت بی‌انعطاف استفاده کنیم، ممکن بود مخاطب از گوش دادن به این قطعات خسته شود. از طرف دیگر تمام دسته‌های موسیقی ایرانی مبتنی بر شعر است و آنچه موسیقی مقامی را در مقایسه با سایر ژانرهای موسیقی ایرانی شاخص می‌کند، توجه به کلام عارفانه و هماهنگی آن با نوای موسیقایی است که بتواند شنونده را به سمت خداوند حرکت دهد و سازنده روح هنرمند و مخاطب باشد. به همین دلیل در انتخاب شعرها کمال دقت را به خرج دادم تا بتوانم منظور قلبی‌ام را که توجه معنایی در این نوع موسیقی که همان عرفان خداوند است، به خوبی منتقل کنم. اگر به چینش اشعار در آلبوم دقت کنید مثلا در قطعه «پرده در پرده» سعی کردم تا با این شعر این حس را به مخاطب انتقال دهم که منظور مولانا از کسی که پشت پرده است به درستی نشان دهم و خداوند را در ذهن مخاطب تداعی کنم. همان قدرتی که برای بیشتر انسان‌های روی زمین دیدنی نیست اما باید حضورش احساس شود. این هدف نهایی موسیقی مقامی تنبور است و اگر این موسیقی از شأن و جایگاه معنایی بالایی برخوردار است به خاطر همین توجه به خداوند است.

شما از علاقه شخصی‌تان به موسیقی ارکسترال ایرانی صحبت کردید. با توجه به تعداد اندک نوازنده در اکثر گروه‌های موسیقی که با آنها همکاری می‌کنید، چه برنامه‌ای دارید که بتوانید در کنسرت‌های پیش‌رو کارهای مورد علاقه مخاطبان‌تان را که البته نیازمند یک ارکستر منظم است، اجرا کنید؟

برای اینکه امکان اجرای کارهای شورانگیز موسیقی ایرانی را در کنسرت‌ها و کارهای موسیقایی پیش رو فراهم کنم، به تازگی گروه ارکستر راز و نیاز را تاسیس کرده‌ام. این کار را برای این انجام دادم که در اجرا با گروه‌های موسیقی کوچک امکان اجرای کارهایی مثل «وطنم» که بسیار مورد علاقه مردم است، وجود نداشت و در همه اجراها با گروه‌های کوچک به خاطر عدم امکان اجرای این دست کارها، شرمنده مردم شده بودم. البته قبل از این اتفاق و درست زمانی که ارکستر ملی ایران تعطیل شد، توانستیم با ثبت گروه ارکستر مهرنوازان تا حدی این ضعف در کنسرت‌ها را رفع کنیم.

روزنامه افتاب یزد:سازی که استاد نوازنده اش شد

نشست خبری اثرتازه حمید متبسم با نام «نوای دریا» سه‌شنبه سوم شهریورماه در شهر کتاب مرکزی رونمایی شد. به گزارش هنرآنلاین، حمید متبسم نوازنده و صاحب اثر گفت: من این اثر را ۲۰ سال قبل همزمان با تولد دخترم خلق کردم. پیش از به دنیا آمدن او، مشغول ساخت این قطعه بودم، همان‌طور که می‌دانید جنین دررحم مادرش، قدرت درک موسیقی را دارد و آن را می‌شنود، بعد از به دنیا آمدنش نیز ساخت آن را ادامه دادم و می‌دیدم که عکس‌العمل‌های بسیار مثبتی به قطعات آن دارد و با شنیدن آن حس خوشایندی را می‌گیرد، به همین خاطر بعد از اتمام اثر نامِ آن را “نوای دریا” گذاشتم. وی افزود: من در این سال‌ها کار‌ها و پروژه‌های متعددی در دست داشتم و به همین خاطر انتشار این قطعه در ایران را چندان پیگیری نکردم، به خصوص اینکه ناشران موسیقی در ایران، چندان استقبالی از کارهایی که در زمینه موسیقی سازی و تک‌نوازی است، انجام نمی‌دهند، به همین خاطر چندان دنبال انتشار آن نبودم تا اینکه آقای معصومی مدیریت شرکت “نغمهٔ حصار” پیشنهاد انتشار این اثر در ایران را به من دادند. این اثر در دوره‌ای خلق شد که تحت تاثیر نوازندگی استاد کمالیان، شیوه نوازندگی‌ام را تغییر داده و تحولاتی در این خصوص برایم شکل گرفته بود و باعث شده بود تا نگاهی دیگر به این ساز داشته باشم. این نوازنده چیره‌دست در بخش دیگری از این نشست به ماجرای عجیب یادگیری ساز سه‌تار خود اشاره کرد و گفت: طبیعی است که هر آهنگساز یا نوازنده‌ای در طول فعالیت حرفه‌ای‌اش، شیوه کار و همچنین جهان‌بینی و گاه شیوه نوازندگی‌اش تغییر می‌کند. ‌من نیز از این مقوله جدا نبوده‌ام. من در این سال‌ها تغییراتی کرده و به نقطه‌ای رسیده‌ام که حالا وجود دارد. “نوای دریا” زمانی خلق شد که شیوه نوازندگی من تحت تاثیر ساز استاد کمالیان با تغییراتی همراه شد. شیوه نوازندگی ایشان اجازه نمی‌داد به شیوه قدیم ساز بزنم و در واقع می‌توانم بگویم که سازم، استاد من شد. در این میان نگاهی نیز به شیوه نوازندگی استاد صبا، هرمزی، عبادی داشتم. او همچنین گفت: سه‌تار را بسیاری از خوانندگان و نوازندگان در کنار سازهای دیگر می‌نوازند، اما کمتر موزیسینی است که به این ساز، نگاهی جدی داشته باشد، در واقع بسیاری به خاطر کم ‌صدا بودن و کم ‌وزن بودن این ساز، گاهی هم دراین‌باره فعالیت‌هایی انجام می‌دهند. در واقع اگر کسی بخواهد خیلی ساده این ساز را بنوازد، ساز ساده‌ای است، اما به‌‌ همان میزان برای نواختن حرفه‌ای، سازی بسیار دشوار به حساب می‌آید. در واقع این ساز، ساختمانی دارد که باید با آن به شکل دقیق برخورد کرد تا صدایی خوش از آن بیرون آید. سولیست ارکستر ملی ایران ادامه داد: این ساز را استاد عزیزی برای من انتخاب کرد و من برای خرید آن به خواستگاری رفتم. وقتی با این ساز که نامش “زیبا” است، خو گرفتم با آن ازدواج کردم. این ساز همدم من شده است. این هنرمند در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه به خود در نوازندگی چه نمره‌ای می‌دهید، گفت: من به خودم نمی‌توانم نمره‌ای بدهم. این مردم هستند که باید نمره من را تعیین کنند.

روزنامه فرهیختگان:حمید متبسم در نشست رونمایی از آلبوم «نوای دریا»:اثری که همزاد دختر متبسم است

گروه ادب و هنر| رونمایی از آلبوم تک‌نوازی سه‌تار «نوای دریا» مجالی برای علاقه‌مندان حمید متبسم فراهم کرد تا آنها پای سخنان او بنشینند. حمید متبسم در این نشست که سه‌شنبه سوم شهریور در شهر کتاب مرکزی برگزار شد، قطعه کوتاهی از آلبوم «نوای دریا» اجرا کرد و به پرسش‌های تخصصی مخاطبان درباره نواختن ساز پاسخ داد و بعد هم رفت سروقت چند و چون داستان سه‌تارنوازی خودش تا بگوید: «داستان سه‌تارنوازی من به سال‌های ۶۲-۶۱ بازمی‌گردد؛ در آن زمان، نزدیک هشت سال بود که می‌نواختم. سه‌تار اصولا سازی است که با اینکه سبک است و یادگیری آن ساده، اما هنوز مهجور مانده و آن‌طور که باید، شناخته نشده، به‌خصوص به شکل حرفه‌ای آن. از آنجا که در کانون چاووش، شاهد سه‌تار نوازی استاد حسین علی‌زاده و محمدرضا لطفی بودم؛ کسی که به شیوه صبا و هرمزی می‌نواخت، یک سه‌تار تهیه کردم و در یک تعطیلات طولانی، سعی کردم از این دو استاد تقلید کنم. تا اینکه از کشور رفتم و نواختن سه‌تار را در اروپا ادامه دادم.» اینکه نوازنده شاخص سه‌تار امروز چگونه با سازش آشنا شده است، هم به بخشی دیگر از جذابیت‌های نشست رونمایی آلبوم «نوای دریا» تبدیل شد. متبسم برای مخاطبانش تعریف کرد: «من سال‌ها می‌نواختم تا اینکه یک‌بار در سال ۷۴، رامین جزایری و کیهان کلهر به اطلاعم رساندند که استاد کمالیان، تعدادی از سازهایش را برای فروش گذاشته ولی سازهایش را به هرکسی نمی‌فروشد، چون باید از نوازنده و شخصیت او خوشش بیاید و با او ارتباط برقرار کند. بالاخره یک شب به منزل ایشان رفتم، همان‌طور که ایشان در حال مرتب کردن وسایل‌شان برای سفر به فرانسه بودند، من چند سه‌تار را امتحان کردم تا اینکه به «زیبا» – نام سازم زیباست- رسیدم و کار به جایی رسید که هر ساز دیگری را برمی‌داشتم، بلافاصله بعد از آن، زیبا را دوباره امتحان می‌کردم.
درنهایت استاد کمالیان گفت حمید از زیبا خوشش آمده است. کلهر و جزایری رو کردند به من و گفتند: می‌خواهی برایت برویم خواستگاری؟ من گفتم با کمال میل. اگر استاد مرا قبول کنند، حتما می‌خواهم. بعد آقای جزایری به‌طور خصوصی با استاد صحبت کرد و ایشان گفته بود: حمید زیبا را دوست دارد و من هم حمید را، مبارک باشد! حالا بعد از گذشت این‌همه سال باید بگویم که این ساز به من آموزش داد و این حرف را کسانی متوجه می‌شوند که ساز می‌زنند.» متبسم بعد هم حکایت آشنایی‌اش با ساز «زیبا» را ربط داد به آلبوم جدیدش و گفت: «بعد از این اتفاقات، من بیشتر به آثار گذشتگان توجه کردم و سه‌تار استاد هرمزی، صبا و لطفی را بیشتر گوش دادم و نتیجه سال‌ها نواختن، نوای دریا شد. هرچند که در کارهای گروهی یا سه‌نوازی هم شرکت داشتم و تاثیر سه‌تار کمالیان در هرکدام از آن کارها هویداست.» آلبوم «نوای دریا» به تازگی از سوی نشر نغمه حصار منتشر شده است. متبسم درباره دومین همکاری‌اش با نشر نغمه حصار هم برای کسانی که شور و شوق داشتند تا آن را به امضای او برسانند، گفت: «من این اثر را ۲۰ سال قبل همزمان با تولد دخترم خلق کردم. پیش از به دنیا آمدن او، مشغول ساخت این قطعه بودم، همان‌طور که می‌دانید جنین در رحم مادرش، قدرت درک موسیقی را دارد و آن را می‌شنود، بعد از به دنیا آمدنش نیز ساخت آن را ادامه دادم و می‌دیدم که عکس‌العمل‌های بسیار مثبتی به قطعات آن دارد و با شنیدن آن حس خوشایندی را می‌گیرد، به همین خاطر بعد از اتمام اثر نام آن را «نوای دریا» گذاشتم.»

روزنامه مردم سالاری:دلایل لغو کنسرت محمدرضا شجریان در ترکیه

تندروها معتقدند شجریان محبوبیت خود را از دست داده و به همین علت بلیت‌های کنسرتش فروش نرفته درحالی‌که به نظر می‌رسد در چنین اتفاقی ردپای برنامه‌ریزی‌های بلندمدت جریان‌هایی خاص دیده می‌شود

به گزارش ایلنا؛ محمدرضا شجریان بزرگ‌مرد آواز ایران مدتی پیش تصمیم به برگزاری کنسرتی در ترکیه گرفت و شرکت دل‌صدا مراحل برگزاری این کنسرت و فروش بلیت را عهده‌دار شد. شجریان پیشتر نیز تورهای متعددی در آمریکا و اروپا گذاشته بود که همواره با استقبال مخاطبان روبه‌رو شده بود ولی این‌بار کنسرت شجریان با اقبال چندانی رو به رو نشد؛ چرا؟

کدام هنرمندان در کشورهای مرزی کنسرت می‌گذارند؟

برگزاری کنسرت در کشور‌های مرزی ایران برنامه‌ای‌ست که از سوی بسیاری خوانندگان دنبال می‌شود. برگزاری اکثر این کنسرت‌ها به این علت است که امکان برگزاری کنسرت برای بسیاری از خوانندگان و نوازندگان در داخل کشور وجود ندارد که از جمله آن‌ها می‌توان به خوانندگان لس‌آنجلسی اشاره کرد.

خوانندگان لس‌آنجلسی همواره در طول سال‌های پس از انقلاب برای برگزاری کنسرت‌هایشان در کنار آمریکا و اروپا به سراغ کشورهای حاشیه خلیج‌فارس یا دریای خزر رفته‌اند و ترکیه هم یکی از مقصدها بوده است. این کنسرت‌ها معمولا در عید نوروز یا کریسمس رواج پیدا می‌کند و استقبال قابل توجهی نیز از بیشتر آنها به عمل می‌آید هرچند امروز این استقبال بسیار کمرنگ‌تر شده است. بعدها جریانی از خوانندگان پاپ کشور نیز مشخصا همین روند را پی گرفتند. بدنه این جریان را خواننده‌های مجاز کشور تشکیل می‌دادند. هنرمندانی مانند بنیامین بهادری، محسن یگانه، سیروان خسروی، علی عبدالمالکی و احسان خواجه امیری….

چگونه خوانندگان مجاز جای لس‌آنجلسی‌ها را گرفتند؟

بخش زیادی از هنرمندان پاپ در ایران کار خود را به‌صورت زیرزمینی آغاز کردند و آثار خود را از طریق اینترنت به مردم رساندند و همین مسئله باعث شهرت آن‌ها شد. در بسیاری از موارد این شهرت؛ ناشی از غیرقانونی بودن و تقلید کارهای خوانندگان لس‌آنجلسی بود. هرچند کیفیت موسیقی آن‌ها به اندازه خوانندگان لس‌آنجلس نبود اما ساده و خاطره‌انگیز بودن موسیقی‌شان تدریجا باعث شد به راحتی جایگاهی مستحکم میان مردم پیدا کنند.

برخی؛ این گروه‌ها را محصول دولت احمدی‌نژاد دانسته‌ و اعتقاد دارند آنها در این دوره مجوزهای قانونی فعالیت را دریافت کردند. اما برخی دیگر؛ به تاریخی فراتر از هشت سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد اشاره کرده و پایان جنگ و آغاز تحولات اقتصادی و رفاه اجتماعی را سرآغاز این جریان می‌دانند. بدیهی‌ست به مرور زمان بر تنوع و کثرت این کنسرت‌ها افزوده شد اما بیشتر این برنامه‌ها؛ تهران و برخی شهرهای خاص را شامل می‌شد و هنوز بسیاری از شهرستان‌ها با چنین اجراهایی دچار مشکل هستند. به همین دلیل این دسته از خوانندگان پاپ تورهای کنسرت خارج از کشور را آغاز کردند و کم‌کم جایگاهی در اروپا، آمریکا و کشورهای هم‌مرز با ایران پیدا کردند تا جایگزینی برای برخی کنسرت‌های لس‌آنجلسی باشند.

جالب اینجاست که این خوانندگان پس از کسب شهرت؛ از سوی رسانه‌های خارج از ایران هم حمایت شدند و توانستند در میان مخاطبان ایرانی خارج‌نشین محبوبیت پیدا کنند و حتی شماره مخاطبان آنها گاه بیش از کنسرت‌های مشابه خود در خارج از مرزهای ایران می‌شد. به طور مثال؛ کنسرت یکی از خوانندگان زن لس‌آنجلسی (گوگوش) در رویال البرت هال لندن برگزار شد. این کنسرت با شکست غیرقابل باوری رو‌به‌رو شد و بلیت‌های آن بسیار محدود به فروش رفت حال‌آنکه بعدها محسن یگانه؛ خواننده پاپ مجاز کشور؛ تور اروپا گذاشت و فروش بلیت‌هایش باور نکردنی بود.

چنین اتفاقی نشان می‌دهد از یکسو سلیقه مخاطبان ایرانی خارج از کشور قبل کنترل و تغییر است و از سوی دیگر لس‌آنجلسی‌ها پی بردند دیگر مخاطبان، موسیقی‌شان را مثل گذشته نمی‌پذیرند و دیگر تنها انتخاب مردم نیستند. جالب اینجاست که این تغییر سلیقه از اجراهای زنده پا را فراتر گذاشت و به سی‌دی‌ها و موسیقی‌هایی که در مکان‌های عمومی شنیده می‌شوند نیز کشانده شد. و باز جالب‌تر آنکه برخی از کلوپ‌های خارج از کشور؛ موسیقی پاپ مجاز ایران را ریمیکس کرده و با ریتم‌های پارتی در همین فضاها پخش می‌کنند.

فضای موسیقای تجربه شده در داخل کشور نیز نشان می‌دهد تمام رسانه‌ها و امکانات تبلیغاتی ازجمله صداوسیما، روزنامه‌ها، سایت‌ها و خبرگزاری‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای در اختیار خوانندگان رایج موسیقی پاپ است. این حمایت مشخصا نوعی الگوسازی را به همراه دارد. همین حمایت از خواننده‌های پاپ نوظهور؛ سوپراستارهایی دست‌نیافتنی با درآمدهای میلیاردی ساخته است درحالی که دیگر انواع موسیقی‌ به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

به سوال اول برمی‌گردیم: چرا کنسرت‌ شجریان با شکست روبه‌رو شد؟ چرا بلیت‌های این کنسرت فروش نرفت؟ شجریان برندِ تبلیغاتی رئیس‌جمهور فعلی ایران بود و حسن روحانی از صدا و اسم او به عنوان سفیر فرهنگی نام برد و همین مسئله تبلیغ بزرگی در دوره کاندیداتوری وی بود. آخرین آلبوم‌ او فروش بی‌نظیری داشت. نام او باعث شد همایون شجریان هم خیلی سریع‌تر از آنچه فکرش را می‌کرد به شهرت برسد. شهرتی که عنوانِ پرمخاطب‌ترین کنسرت سال را متعلق به او کرد و امروز آلبوم‌هایش به سرعت به صدر پرفروش‌ها می‌رسد.

به‌طور قطع هیچ هنرمندِ با سابقه‌‌ای مثل شجریان با حضور در یک شبکه خارجی محبوبیت خود را از دست نمی‌دهد اما پس از این اتفاق؛ بلافاصله او از سوی اکثریت رسانه‌ها بایکوت شده و هیچکس نامی از او نمی‌برد و به بزرگترین خواننده آواز کلاسیک ایران اجازه برگزاری کنسرت در داخل کشور داده نمی‌شود. در مقابل یک جریانِ مشخصِ بدون تفکر و ریشه‌های ایرانی تبدیل به الگویی ساختگی شده و تمام امکانات را در اختیار می‌گیرد. این یعنی بدون شک مخاطبان نیز توسط همین جریان کنترل می‌شوند.

رسانه‌های تندرو این روزهای با موج‌سواری روی خبرِ لغوِ کنسرت شجریان علت آن‌را عدم محبوبیت وی می‌دانند چراکه او به بی‌بی‌سی رفته است. اگر واقعیت چنین است چرا شجریان اجازه برگزاری کنسرت در ایران را ندارد؟ چرا هر ساله مردم در شبکه‌های اجتماعی از جای خالی ربنای شجریان در سفره‌های افطار سخن می‌گویند؟ آیا اگر اسم شجریان به میان بیاید و کنسرت‌هایش در ایران برگزار شود بازهم او هنرمند مهجوری خواهد بود؟ آخرین کنسرت شجریان در لندن شاهد حضور گسترده مخاطبان بود و از آن کنسرت مدت زیادی نمی‌گذرد. با نگاهی به مباحث مطرح شده؛ در لغوِ کنسرت شجریان بیشتر به نظر می‌رسد سلیقه مخاطبانی که به کنسرت می‌روند توسط جریانی خاص کنترل شده است. البته موضوع دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد؛ شرایط نامساعد و ناامن ترکیه است. طی چند ماه گذشته در این کشور بمب‌گذاری‌های متعددی رخ داده و همین مسئله باعث ایجاد وحشت میان ایرانیان شده است و چند خودرو ایرانی نیز در همین جریانات منفجر شده‌اند.

شجریان در سال ۲۰۱۱ کنسرتی در لندن برگزار کرد که با استقبال گسترده مردم مواجه شد. او پیشتر نیز تورهای آمریکا و اروپای خود را برگزار کرده که اکثرا شاهد بلیت فروشی قابل توجهی بودند. این یعنی این هنرمند هنوز طرفداران پروپاقرصی در میان هموطنان خود دارد اگر مجالی برای اجرای برنامه به او داده شود.

دیدگاه خود را بگذارید