تیترهای موسیقی مطبوعات کشور
تیترهای موسیقی مطبوعات کشور
تیترهای موسیقی مطبوعات 18 شهریور
روزنامه ایران:اجرای موسیقی در کاخ نیاوران با اتفاقات تلخ همراه شد،خدشه «چارتار» بر پیکر بنای تاریخی
به گزارش روبیکس موزیک اولین روز آزمون برگزاری در اماکن با تلخکامی همراه شد. پیش از این مسئولان سازمان میراث فرهنگی به زبان هشدار گفته بودند که برای برگزاری مراسم هنری در بناهای تاریخی باید تمهیداتی اندیشیده شود تا شأنیت و جایگاه آن مکان تاریخی حفظ شود. دامنه این بحث پیش از برگزاری مراسم رونمایی آلبوم جدید گروه «چارتار» به حدی بحث برانگیز شد که حتی تهیهکننده این گروه هم در این باره واکنشهایی نشان دادند.
در مراسم رونمایی آلبوم گروه موسیقی «چارتار» که شامگاه دوشنبه ۱۶ شهریور ماه در فضای باز کاخ نیاوران برگزار شد، علاوه بر بینظمی، که به سبب هجمه بسیاری از دوستداران این گروه به وجود آمد، شأنیت این مکان تاریخی نیز رعایت نشد و متأسفانه لطمات فیزیکی به میراث فرهنگی – تاریخی نیز وارد شد؛ این اتفاق در حالی رخ داد که دستاندرکاران این برنامه فرهنگی در چند روز گذشته اعلام کرده بودند «مراسم رونمایی از آلبوم گروه موسیقی چارتار را بدون هیچ لطمهای در کاخ نیاوران برگزار خواهیم کرد.» کاخ موزه تاریخی نیاوران که در روزهای قبل، با بلیتهایی به بهای ۲ هزار تومان میزبان علاقه مندان میراث فرهنگی بود این بار برای همه رایگان بود و همین امر سبب شد جمعیت بسیاری فضای داخل و خارج کاخ را در بر بگیرد، به گونهای که ترافیک سنگینی در خیابانهای منتهی به کاخ نیاوران ایجاد شد. در دو طرف ورودی فضای کاخ، بنرهای آلبوم جدید موسیقی گروه چارتار تا نزدیکی پلههای ساختمان کاخ چیده شده بود و کیوسکهایی هم برای فروش آلبوم اختصاص یافته بود.
بی توجهی جمعیت به حفظ و نگهداری از حریم کاخ
ساعت از هفت گذشته بود و همچنان جمعیتی که طیف وسیعی از آن را جوانان تشکیل میدادند وارد کاخ میشدند اما پیش از اینکه صحبتی از آلبوم و مراسم رونمایی به میان آید جشن امضای عوامل آلبوم با حضور علاقهمندان برگزار شد. حاضرانی که بدون در نظر گرفتن مکانی که در آن قرار گرفتهاند از فضاهای سبز و داربستهایی که اعلام ممنوعیت داشت برای گرفتن امضا استفاده میکردند.
کیفیت آزاردهنده صدا
دیگر نوبت اجرای قطعات بود و جمعیت کمکم به سمت اطراف استخر در حال حرکت بودند؛ قرار بود روی پلههای کاخ نیاوران که حکم سن گروه را پیدا کرده بود، قطعاتی از آلبوم جدید اجرا شود. نورپردازیها و هیجان حاضران در کاخ از حال و هوای یک کنسرت موسیقی پاپ خبر میداد. کیفیت بد صدا نه تنها برای مخاطبان آزاردهنده بود بلکه آسیب شدیدی برای چینی نازک میراث فرهنگی نیز محسوب میشد.
هجوم سلفی گیرها
در گوشهای از محوطه هم بحث و جنجال برای حضور عکاسان در گرفته بود. اگرچه هیچ فضایی را هم برای خبرنگاران در نظر نگرفته بودند. بعد از اجرای دو قطعه از آلبوم جدید و یک اجرا از آلبوم گذشته، عده ای با در دست داشتن دوربین برای گرفتن عکس سلفی با هنرمندان بار دیگر به دور داربستها هجوم آوردند، به طوری که کنترل این جمعیت از دست مسئولان کاخ نیز خارج شد. به هر ترتیب شب نخست اجرای موسیقی در اماکن تاریخی با خاطره تلخ همراه و باعث شد مسئولان از این به بعد صرفاً به قول و تعهد گروهها و افرادی که از عهده حفظ نظم و امنیت یک مکان تاریخی برنمیآیند، توجهی نکنند و تمهیدات بیشتری را در نظر بگیرند تا شاهد تکرار چنین ماجراهایی در آینده نباشیم.
روزنامه اعتماد:حمایت U٢ از پناهندگان سوری: اروپا هیچ خواهد بود
«بونو»، خواننده گروه راک ایرلندی «U٢» هشدار داد اگر راهحلی برای بحران پناهندگی پیدا نشود، اروپا «هیچ خواهد بود.»
گروه یوتو جمعه شب تور جهانی خود را در اروپا آغاز کردند و در نخستین کنسرت خود با درخواست «راهنمایی بشردوستانه» پناهندههای سوری، توجه حضار و طرفداران خود را به شرایط بحرانی پناهندگان جلب کردند. بونو در مورد موضوعات مختلف بارها مردمی را که در سالن «پالا آلپیتور» شهر تورین ایتالیا بودند خطاب قرار داد و در مورد پناهندههای سوری گفت: «نمیدانیم راهحل بحران پناهندگی در اروپا و آفریقا چیست، اما میدانیم اگر این راهحل را پیدا نکنیم، اروپا که همه از آن ایدهای زیبا در ذهن دارند، هیچ خواهد بود. بنابراین باید به فکر چاره باشیم، هر چارهای که باشد.»
بونو زمانی که از نداشتن راهحل صحبت کرد، گفت: «ما باید با یکدیگر همکاری کنیم تا راهحل را پیدا کنیم.»
«آدام کلیتون»، نوازنده گیتار بیس گروه یوتو از خشم مردم اروپایی صحبت کرد. کلیتون معتقد است مردم اروپا میپرسند چرا مقامات دولتی نمیتوانند کار درست را انجام دهند.
انتشار تصویر پسربچه سهساله سوری «آیلان کردی» که در ساحل بدروم ترکیه آرمیده است، خشم بشردوستان سراسر جهان را برانگیخت و مردم اروپا از دولتهای خود خواستند کمکهای بیشتری به دهها هزار پناهنده سوری کنند. بونو با تغییر ترانه «غرور (به نام عشق)»
( Pride(In The Name Of Love اشارههایی به این واقعه دردناکی که برای آیلان پیش آمد، داشت: «پسری روی ساحل خالی از پای افتاده.»
در کنسرت جمعه شبِ گروه یوتو پس از اجرای بیش از بیست ترانه و پخش تصاویری از پناهندگان روی صفحه نمایش، بونو گفت: «دلشکستگیهای زیادی در این دنیا وجود دارد، اما امشب و در این برنامه خوش بودیم. از شما متشکرم. تماشای اخبار و دیدن مردمی عادی که مثل ما هستند و کسانی که قدرت عشق ورزیدن بالایی دارند بسیار خوشحالکننده است ما بسیار بیشتر از کسانی هستیم که قادر به انجام اعمال شیطانی هستند.»
او در ادامه افزود: «زمانی «نلسون ماندلا» گفت: کارهای دشوار تا وقتی که انجام شوند، به نظر ناممکن میآیند.»
بونو از تماشاگران پرسید: «چه میخواهید؟ اروپایی که مرزهای قلبش را با بیرحمی بسته است؟ یا اروپایی که مرزهای قلبش به روی همه باز است؟»
کلیتون نیز گفت: «دوست داریم خیلی سریع به اینجور مسائل پاسخ دهیم و میدانید که مهاجران در هفتههای گذشته از کشور خود بیرون آمدهاند، این را هم احساس میکنید که مردم اروپا بسیار خشمگین هستند و نمیدانند چرا مقامات دولتی کشورهایشان نمیتوانند کار درست را انجام دهند یا حداقل این دست مسائل را رهبری کنند.»
«دِ اج» گیتاریست گروه یوتو نیز گفت: «هر ملتی باید قدم پیش بگذارد و بهترین کاری که تواناییاش را دارد انجام دهد.»
همچنین بونو در مصاحبهای که با روزنامه ایتالیایی «لا استامپا» داشت، تصمیم اروپا مبنی بر پذیرش پناهندگان سوری را تحسین کرد و گفت: «در این هفته اتفاقی خارقالعاده افتاد و اروپا دیگر آن قارهای که هفت روز پیش بود، نیست.»
روزنامه فرهیختگان::سام اسمیت جیمز باندی شد
معرکه و خیالانگیز
سام اسمیت با ربودن چهار جایزه مهم پنجاهوهفتمین دوره گرمی ۲۰۱۵ به شهرت زیادی رسید و گوی سبقت و شهرت را از دیگر رقیبان خود ربود. حالا او قرار است موسیقی تیتراژ فیلم جیمز باندی «اسپکتر» را بخواند. این خواننده و ترانه سرای ۲۳ ساله انگلیسی که خیلیها از او بهعنوان پدیده موسیقی یاد میکنند در اینستاگرام و توییتر خود تصویری از انگشتری با نقش گروه تروریستی «اسپکتر» – (گروهی تخیلی در داستانهای جیمز باند که عنوان فیلم اخیر از نام آن گرفته شده است) منتشر کرد تا به صورت غیررسمی و زیرپوستی این خبر را به گوش علاقهمندانش برساند که او خواننده ترانه تیتراژ این فیلم است. ترانه سری قبلی فیلم جیمز باند یعنی«اسکای فال» را هم خواننده جوان و محبوب انگلیسی «ادل» خواند که به خاطر همین موسیقی فیلم و ترانهای که برای تیتراژ این فیلم خواند برنده جایزه اسکار و «بریت اواردز» شد و حالا شاید اسمیت هم چنین آرزو و رویایی در سر دارد که با جیمز باند به موفقیتهای ادل برسد. سام مندز کارگردان «اسپکتر» (و همچنین فیلم قبلی جیمز باند، «کازینو رویال» و فیلم بعدی که فعلا «باند ۲۵» نام دارد) تیر ماه در یک نشست خبری عنوان کرد که ترانه فیلم اسپکتر ضبط شده و یک موسیقی «معرکه و خیالانگیز» در انتظار علاقهمندان به فیلم جیمز باند است. مندز که برعکس بسیاری از تهیهکنندگان موسیقی و سینمای ما نخواست همه چیز را رازآلود جلوه دهد در این نشست گفت: «لازم نیست عاشقان جیمز باند زمان زیادی صبر کنند تا بفهمند چه کسی پشت میکروفن موسیقی فیلم جیمز باند رفته است» و حالا با این عکسی که سام اسمیت منتشر کرده مشخص شده که او خواننده جیمز باند خواهد بود.
روزنامه مردم سالاری: اهالی موسیقی بلوچ از شرایط خود میگویند
هشت سال است که از صداوسیما طلبکاریم
اواخر هفته گذشته چهار گروه موسیقی نواحی از استانهای سیستانوبلوچستان و خراسانجنوبی به تهران آمده و به مدت دو شب در سالن اجتماعات برج آزادی به خواندن و نواختن پرداختند. این گروهها که با مساعدت بخش خصوصی به پایتخت آمده و در هتل رازی اسکان گرفته بودند اجراهایی هم شاد و هم غمگین را در حضور بیشاز ۱۰۰ تماشاگر به نمایش درآوردند.
تنبورها، تمبکها، دونیها و دایرههای گروه خداداد شکل زهی، گهگاه در مجالس عروسی بلوچها به صدا در میآید تا ۵۰۰، ۶۰۰ هزار تومانی دست اعضای گروه را بگیرد و هر کدام با ۱۰۰ هزار تومان پول به خانه بروند. سالی دو یا سه جشن عروسی به پستمان میخورد. مردم خیلی موسیقی محلی را تحویل نمیگیرند. موسیقی مان هم شاد است ولی مد شده که خوانندگان پاپ را به این مهمانیها دعوت میکنند. این اظهارات بخشی از سخنان خداداد شکل زهی نسب، سرپرست گروه است. به گزارش ایرنا وی که علاوه بر سرپرستی گروه سرپرستی خانواده اش با ۷ فرزند و همسرانشان را بر دوش میکشد دل پُری از دست معاش خود دارد: همه پسران و دخترانم ازدواج کردهاند ولی چون بیکار هستند با همسر و فرزندانشان در خانه اجارهای من زندگی میکنند». حرف دل حسین درویش از خوانندگان گروه هم همین است. ۳۰ سال است تنبور میزند و به قول خودش شغل اول و آخرش همین است. اوایل انقلاب وضع بهتر بود. خانه فرهنگ مقرری میداد. تا اینکه یک روز اعلام کردند موسیقی حرام است. همان شبی که هواپیمای مسافربری ایرباس را با موشک زدند به مجلس ما ریختند و سازهایمان را با خود بردند. گفتم این سازها نان زن و بچه من است آنها از گرسنگی میمیرند. گفتند به ما چه؟ بمیرند. وضع همین جور ماند تا امام فتوا داد موسیقی حلال است. از آن به بعد دیگر کسی مزاحم کار ما نشد ولی کسی به مشکلاتمان هم نرسید». اسماعیل مهرایی که تنبورزن گروه است حرفهای خداداد و درویش را تایید میکند. وی که ۴ سال آبدارچی ارشاد بوده از بدقولی مسولان ارشاد ایرانشهر میگوید: گفتند بیا آبدارچی شو تا به مرور تو را جذب کنیم. چهارسال با حقوق ماهی ۱۰۰ هزار تومان برایشان کار کردم اما بعد از آن گفتند دیگر به تو نیازی نداریم. سرپرست سابق گروه مرحوم ماشاءالله بامری بوده که پسرش داود اکنون در گروه حضور دارد. وقتی از او میپرسم چرا با آنکه زندگی فقیرانه پدر را دیده بود باز پا در جای پای پدر گذاشت میگوید: اینها را ول کن. ۸ سال است از صداوسیما طلبکاریم اما پول ما را نمیدهد. برای واحد موسیقی استانها صداوسیمای تهران ۱۲ برنامه ضبط کردیم و همه آنها از رادیو پخش هم شد اما هر بار که سراغ حقالزحمهمان را میگیریم مسئولش میگوید هنوز تائیدیه پخشش را نگرفتهایم. پدر مرحومم چند روز مانده به عروسی خواهرم پیش آنها رفت و گفت کل پول را نمیدهید لااقل دستمزد مرا بدهید تا جلوی خانواده داماد و مهمانهایم شرمنده نباشم ولی دادن پول را مشروط به این کردند که سایر اعضای گروه هم باشند. ولی در نهایت پول را به اعضای گروه هم ندادند و پدرم هم که ۲ سال پیش درگذشت . از فوت پدرم به بعد هم حقوق ناچیز او که کارمند اداره برق بود را قطع کردهاند.
خداداد سرپرست گروه هم خاطره خوشی از ارگانها ندارد: ۸ شب برای یکی از ارگانهای ایرانشهر برنامه اجرا کردیم. اول قرار بود شبی ۸۰۰ هزار تومان به گروه بدهند وقتی خواستیم قرارداد ببندیم گفتند قرارداد را بیخیال شوید تا در پایان مراسم به شما جایزه ویژه بدهیم. کارشان که تمام شد گفتند به کل گروه ۲۰۰ هزار تومان میدهیم آنهم نه برای یکشب بلکه برای ۸ شب! به گفته اعضای گروه علاوه بر مردم مسئولین محلی هم خوانندگان و نوازندگان پاپ را بیشتر تحویل میگیرند. از ۲۲ بهمن گرفته تا مبعث و تولد حضرت رسول(ص) این گروههای پاپ هستند که جولان میدهند. گروه البته خاطرات خوبی از آنسوی آبها دارد. دو سفر به بلژیک و فرانسه.
خداداد میگوید: زمان رئیس جمهوری فرانسه ژاک شیراک با کمک وزارت ارشاد به این کشور اعزام شدیم و یک هفته در سالنی معتبر در پاریس برنامه اجرا کردیم. شهردار این شهر به استقبال ما آمد. هزینه بلیط و هتلمان را وی داد تا فقط به آن کشور برویم و هنر خود را به نمایش بگذاریم. استقبال خیلی خوب بود و بیشتر سالن را خود فرانسویها پر کرده بودند در آخر نیز با کلی ارج و احترام نفری ۱۵۰۰ یورو به ما دستمزد دادند که بیشترین مبلغی است که تاکنون بابت اجرا گرفته ام. بعد هم به بلژیک رفتیم و آنجا هم خوب بود. آنجا هنرمند را روی سر خود میگذارند. در آنجا چون نمیتوانستیم گوشت خوک را از گوسفند تشخیص دهیم فقط مرغ خوردیم.
اعضای گروه معتقدند اشکال از اداره ارشاد ایرانشهر نیست بلکه از زاهدان بودجه ای برای حمایت از هنرمندان به این اداره داده نمیشود. حسین درویش میگوید: خدا شما را رساند تا درد ما را به مسئولین بگویید. چیز زیادی نمیخواهیم فقط ما را بیمه کنند. این همه هنرمند را بیمه کردند ولی به ما که سالهاست درخواست بیمه داده ایم توجهی نشده است. من ۳۰ سال است تنبور میزنم و آواز میخوانم ولی هنوز نتوانستهام یک ساز برای خودم بخرم و با ساز دیگران مینوازم. زندگی ما با کمک خیرها میچرخد. دخترهایم مانتو و پسرهایم کفش ندارند. دستم واقعا خالی است. وی ادامه میدهد: پسر کوچک من خیلی به تنبور علاقه دارد ولی هیچ وقت نمیگذارم او سراغ ساز برود. نمیخواهم این عذاب و بدبختی که من کشیدم قسمت او هم شود.به زنم میگویم بگذار بچهها درسشان را بخوانند تا وقتی بزرگ شدند نگویند پدرمان ما را درست راهنمایی نکرد و سراغ موسیقی محلی آمدیم و بدبخت شدیم.
سعید ریگی هم یکی از هنرمندانی است که همراه این گروه به تهران آمده است. کار اصلی وی البته تئاتر است: به خدا تازه وضع ما در مقایسه با هنرمندان سمت شهر درگان خیلی بد نیست. آنها واقعا جز نان و چای شیرین چیزی گیرشان نمیآید بخورند. مگر ما چه چیزی از وزارت ارشاد میخواهیم؟ ما را بیمه کنند و یک مقرری ماهانه ۵۰۰ هزار تومنی برایمان در نظر بگیرند. اگر وضع به همین منوال پیش برود موسیقی نواحی کشور به زودی خواهد مرد. سعید رسیدگی دولت اصلاحات به هنرمندان نواحی سیستان را بی نظیر میداند و میافزاید: زمانی آقایی به نام کرباسچی مدیر کل ارشاد استان بود. نمیشد ما برای کاری به او مراجعه کنیم و دست خالی برگردیم. خرج بیمارستانمان را میداد، پول توی جیبمان میگذاشت و خودش زنگ میزد و سراغ ما را میگرفت. اما در دولت بعدی وضع بسیار بد شد.
محمد نیک نژاد یکی دیگر از اعضای گروه است. پدرش که از نوازندگان برجسته موسیقی نواحی است هم اکنون به خاطر عمل قلب در بیمارستان بستری است. وی میگوید: متاسفانه هنوز خیلیها اینجا موسیقی را حرام میدانند. بقیه هم سراغ موسیقی پاپ میروند. گاهی وقتها عروسی هم به پستمان میخورد که بیشتر از نفری ۵۰ هزار تومان دستمان را نمیگیرد. ادارات دولتی هم در مراسمهای خود به جای گروههای موسیقی محلی از خوانندگان و نوازندگان پاپ استفاده میکنند. یعنی همه جوره ما رقابت را با پاپیها باخته ایم. چرا که هیچ حمایتی نمیشویم. وی ادامه میدهد: اینکه موسیقی محلات غمگین است دروغی بیش نیست. کافی است شما یکبار پای اجرای ما بنشینید تا خودتان متوجه شوید. ما درونهای داغان و دلهای غمگینی داریم ولی شاد میخوانیم.
روزنامه ارمان::سالار عقیلی قناری فطرتم تا زندهام آوازمیخوانم
سالار عقیلی امسال در اکسپوی۲۰۱۵ که در میلان ایتالیا برگزار شد به عنوان نماینده ایران حضور یافت و توانست چهره جدیدی از موسیقی ایرانی را در عرصه جهانی به نمایش بگذارد. او در مراسم روز ملی ایران که اول شهریورماه ۱۳۹۴ با حضور مقامات ایرانی و ۱۰۰ کشور و مقامات مسئول ایتالیایی در اکسپو میلان برگزار شد، به اجرای موسیقی اصیل ایرانی پرداخت. عقیلی که به تازگی آلبوم «سر هزارساله» را در همراهی با کیوان کیانیان منتشر کرده است، نماینده مردم هنردوستی شد که حرفهایشان از حنجره او به جهانیان رسید. به این بهانه با وی گفتوگو کردهایم که میخوانید:
شما به عنوان نماینده ایران در اکسپو ۲۰۱۵میلان ایتالیا حضور داشتید. با توجه به اینکه در ایران خوانندههای دیگری نیز در این عرصه فعالیت دارند، فکر میکنید چرا از شما برای حضور در این اکسپو دعوت به عمل آمد؟
سوال جالبی است که چرا از ایران من انتخاب شدهام اما نمیتوانم به آن پاسخ بدهم. دلیلش مشخص است و قطعا شما میدانید. اجازه بدهید من به این سوال پاسخ ندهم. فقط میتوانم بگویم بسیار خوشحالم که من برای این اکسپو انتخاب شدم. خوشحالتر هستم که توانستیم برنامه خوب و قابل دفاعی را اجرا کنیم و بدرخشیم و بازهم خوشحال هستم که توانستیم نام ایران را پرآوازهتر کنیم و سربلند شویم.
مبنای انتخاب چه بوده است؟ شاید اگر این مبنا روشن شود، به پاسخ سوال خود برسیم.
مبنای انتخاب مشخص است. مثل این میماند که بگویند چرا فلان فیلم که در آن آقای عزتا… انتظامی حضور داشته، فروش زیادی کرده است. این اصلا دلیل نمیشود. مردم از هنرمندان خود حمایت میکنند و من هم به هر حال خوانندهای هستم که سالهاست میخوانم و مردم با من ارتباط برقرار میکنند.
ویژگیهای این اکسپو چه بود؟
اکسپو رویدادی فرهنگی ـ تجاری است که هر
۵سال یک بار در کشورهای مختلف برگزار میشود. اکسپو ۲۰۱۵ در شهر میلان ایتالیا و به مدت شش ماه از
۱ می تا ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵ با موضوع تغذیه زمین، انرژی برای حیات، برگزار میشود. من به عنوان نماینده موسیقی ایران در ملل انتخاب شدم برای اجرای کنسرت با گروه «راز و نیاز». کنسرت بسیار خوبی برگزار کردیم و همهچیز خوب بود، هم کنسرت و هم فضا، فضای بسیارخوبی بود و ما موسیقی ایران را به ملل مختلف معرفی کردیم.
برای این اکسپو چه آثاری اجرا شدند؟
یک سری از قطعات ساخته خودم در دستگاه نوا، و یک سری از کارهای قدیمی مانند «خوشهچین»، «وطن» و… اجرا شدند.
چرا از آلبوم جدید خود با عنوان «سر هزارساله» قطعهای اجرا نکردید؟
به این دلیل که اجرای قطعات آن مستلزم این است که ارکستر خودش حضو داشته باشد تا بتوان آنها را به اجرا درآورد. در واقع همان گروهی که ما با آن همکاری کردیم، به نام گروه «بالوشان»، باید با همانها اجرا میکردیم. چون فضای این آلبوم، فضایی خاص است که تنبور ایجاد کرده است و بخشی از آن نیز موسیقی مقامی است. بنابراین نمیشد با گروه خودم آنها را اجرا کنیم. البته درصدد هستیم که با کیوان کیانیان آهنگساز این آلبوم، قطعات آن را در داخل و خارج از کشور و به همت شرکت ایران گام که ناشر این کار است، اجرا کنیم. خودم هم خیلی دوست دارم که این اتفاق خیلی زود بیفتد.
به عنوان تنها نماینده ایران که در این اکسپو حضور داشت، فکر میکنید چقدر توانستید در زمینه شناخت موسیقی ایران به جهان مثمرثمر باشید؟
خیلی زیاد! حدود ۶۰درصد افراد حاضر در سالن خارجی و ۴۰درصد بقیه ایرانی بودند و با اینکه من میخواندم و برنامه اجرا میکردم، حواسم بود و میدیدم که اینها به دقت گوش میکنند و سرتکان میدهند، برای من خیلی جالب بود. موسیقی یک زبان بینالمللی است و نیازی نیست که حتما آدم کلام آن را بفهمد. مثل جوانی که به موسیقی غرب علاقهمند است و با موسیقی و ملودی آن ارتباط برقرار میکند و لذت میبرد، نیازی به شعر ندارد. برای همین است که از موسیقی به عنوان زبان بینالمللی یاد میکنند. موسیقی ایرانی هم به دلیل پتانسیلهایی که دارد، با هیچ جای جهان قابل مقایسه نیست و دیده نشده است. این تحریرها، آوازها و… همگی متعلق به ایران هستند. همین به اصطلاح چهچه زدنها در تلفظ عامیانه، به آن شکلی که اجرا میشوند، مختص موسیقی اصیل ایران هستند و همین برای خارجیها بسیار جالب است. به اضافه ریتمهایی که در موسیقی ایرانی داریم و در انواع دیگر موسیقی دیده نمیشود یا کمتر دیده میشود. نغمات و فواصلی که در موسیقی ایرانی مانند ربع پرده و… وجود دارد، فقط در ایران و یکی دو کشور دیگر بلوک شرق دیده میشود. همین طور استفاده از سازهای کوبهای، دف به نوازندگی همسرم حریرشریعتزاده و تنبک به نوازندگی دوست خوبم سحاب تربتی در این اکسپو خیلی مورد توجه قرار گرفت. همه گروه از انسجام خوبی برخوردار بود و سعی کردیم ایران را در میان جهانیان و ملل مختلفی که برای بازدید از این اکسپو آمده بودند سربلند نشان دهیم.
در این قطعات از اشعار معاصر استفاده کرده بودید یا باز هم به اشعار کلاسیک پرداخته بودید؟ چون شما از معدود خوانندگانی هستید که به ادبیات معاصر نیز توجه ویژه دارد و به نظر میرسد در این بخش نیز از اشعار معاصر غافل نماندهاید.
نه در این فضا، بلکه در هر فضایی من از هر ایده و هنر جدیدی استفاده میکنم. البته بیشتر اشعاری که من تاکنون خواندهام از اشعار بزرگانی همچون حافظ، سعدی، مولانا و… بوده است. اما همانطور که میگویید از اشعاربزرگان معاصر نیز بهرهمند شدهام. کسانی مثل رهی معیری، شاملوی بزرگ، دکتر شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج و… همگی از بزرگان ادبیات معاصر ما هستند و من اشعارشان را بسیار دوست دارم. البته من از اشعار خوب علاوه بر اینکه لذت میبرم، استفاده نیز میکنم. معاصر و غیرمعاصر ندارد، چون همگی از بزرگان ادبیات ما هستند و اجرای آثار اینها و شناساندن آنها به جوانان وظیفه ماست. آهنگ معروف «وطن» را که خواندم، شعرش از استاد بیژن ترقی بود و من افتخار میکنم که با این بزرگان به نوعی عجین شدهام. به هرحال من همه نوع کار انجام دادهام، هم کلاسیک و هم معاصر، ولی خودم به شخصه به جهت موسیقیای که کار میکنم، بیشتر از اشعار شاعرانی همچون سعدی، جامی، حافظ، مولانا و… استفاده میکنم. چون این اشعار قرابت خاصی با موسیقی سنتی ایران دارند. ولی اشعار عزیزانی همچون دکتر شفیعی کدکنی، بیژن ترقی، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری و… جز علاقهمندیهای من هستند. ضمن اینکه از اشعار شاعران بسیارمعاصرتر مثل دکترافشین یداللهی نیز استفاده میکنم که نمونه آن شعر «وطنم، ای شکوه پابرجا» است که وقتی آن را خواندم سالن به لرزه درآمد و خیلی فضای خاصی ایجادشد. من به احترام ایران برخاستم و ایستاده این کار را اجرا کردم که خیلی مورد استقبال قرار گرفت. شاعرانی مثل ایشان و عبدالجبار کاکایی، اهورا ایمان و… کسانی هستند که من با آنها به عنوان شاعران معاصر کشورمان همکاری کردهام و از این همکاری بسیار لذت بردهام. به هر حال همه اینها برای ما قابل احترام هستند. اگر کاری را شنیدم که به فضای کاری و فکری من نزدیک باشد و مناسبت داشته باشد، حتما از آن استقبال میکنم و میخوانمش. اما قبل از هرچیز بیشتر وظیفه آهنگساز است که بخواهد یک آهنگ را بسازد و شعری را انتخاب کند. دو قطعه از کارهایی که من در ایتالیا اجرا کردم و از ساختههای خودم بود، شعر هر دو را از میان اشعار سعدی انتخاب کرده بودم. چون خودم به اشعار کلاسیک بسیار علاقه دارم. از بابتی نمیتوان از اشعار معاصر غافل شد چون آنها هم زبیا هستند. به عنوان یک خواننده وظیفه خودم میدانم که شعر یک شاعر را شنیدنی کنم و به مردم و بهویژه به نسل جدید بشناسانم. من بر اشعار شاعرانی همچون کدکنی، ابتهاج، فریدون مشیری و… آهنگ ساختهام که بعدا منتشر میشوند.
مسالهای که هست این است که گاهی اوقات موجی ایجاد میشود و یک چیز خاص تبدیل به مد و در واقع موج میشود. در این میان عدهای نیز موجسواری میکنند تا از قافله عقب نمانند. شما جزو این دسته نیستید که وقتی دیدید آهنگسازی بر اشعار معاصر مد شد، موجسواری کنید؟
من بر اساس علاقه شخصی خودم دست به هر کاری میزنم. هر شعری که زیبایی داشته باشد برای من قابل استفاده است. ممکن است یک بچه پنج ساله شعری بگوید و آنقدر زیبا باشد که من بر روی آن کار کنم و بخوانمش. من برای هیچ چیز و هیچ کس محدودیتی قائل نمیشوم ولی به شرطی که آن شعر پتانسیل استفاده در موسیقی ایرانی را داشته باشد و بشود از آن استفادههای خوبی در موسیقی کرد. متاسفانه در موسیقیهای مختلف اشعاری میشنویم که هیچگونه پایه و اساسی ندارند و فقط ذهن و سلیقه جامعه را عوض میکند و متاسفانه آن را به سطح پایینی میبرد. درست برعکس اشعار کلاسیک یا اشعار شعرای معاصر ما مثل احمدشاملو، رهی معیری، فریدون مشیری و بقیه دوستان که از سطح بالایی برخوردارند. متاسفانه من اشعاری را میشنوم و ناراحت میشوم. چون سطح فرهنگی جامعه و سطح ذهنی شنونده و مخاطب را پایین میآورند. نمیدانم علتش چیست ولی به قول شما موجی است که هر از گاهی میآید و یک سری طرفدار هم پیدا میکند اما خیلی زود به دست فراموسی سپرده میشود. ما باید این را نیز درنظر بگیریم که معمولا این موجهاخیلی سریع فراموش میشوند و شما میبینید که سال بعد عملا هیچ اثری از موجی که امسال راه افتاده است، نیست و تاریخ مصرفشان تمام شده است. اما کاری که ریشه و اساس داشته باشد، سالیان سال ماندگار است. شما اشعار شاعران کلاسیک که در موسیقی اصیل ما به کار رفته است را اگر ببینید متوجه منظورم میشوید. مثلا شعر مرغ سحر سروده استاد ملکالشعرای بهار را هر وقت که گوش کنید، از آن لذت میبرید. چون در هر شرایطی مصداق پیدا میکند و زیبایی منحصر به خودش را دارد. چون پایه و اساس دارد و ریشهدار است. وقتی میخواند«ظلم ظالم، جور صیاد/آشیانم داده برباد» و… در هر شرایط و زمانهای آن را بخوانید، کاربرد دارد. خیلی از کارهای فاخر موسیقی ایرانی مثل«من از روز ازل دیوانه بودم» که استاد مرتضیخان محجوبی بر روی آن آهنگسازی کردند و خیلی از کارهای فاخر دیگر را که نمونههایشان کم هم نیستند مردم از حفظ شدهاند. بنابراین تکرار مکررات است اگر در این باره ادامه بدهم. اینها چون ریشه و اساس دارند، سالهای سال با مردم و در میان آنها زندگی میکنند و در کنار آنها میمانند. ولی یک سری از اشعار مانند موجی میآیند و سریع هم میروند؛ به گونهای که شما سال بعد دیگر یادی از آن نمیکنید و یادتان نمیآید که چه شنیده بودید.
در عرصه موسیقی هم همین اتفاق میافتد و شما با بسیاری از کارهای مصرفی مواجه میشوید.
بله، ولی در موسیقی سنتی و اصیل کمتر شاهد آن بودهایم. اینها نیازمند این هستند که آسیبشناسی شوند و جلساتی تشکیل شود تا به این مقوله پرداخته شود. باید بررسی شود که چرا یک شعر ماندگار میشود و چرا آن دیگری مصرفی؟ امیدواریم ما نیز بتوانیم در این زمینه کمک کنیم و جلسات اینچنینی را برگزار کنیم تا جوانان علاقهمند که میخواهند به تازگی وارد عرصه موسیقی سنتی ایران بشوند، از آنها نهایت استفاده را ببرند و یک مقدار با دقت و درایت بیشتری به این حیطه ورود کنند.
شما در کارهایتان برای این ماندگاری چه کردهاید؟ رمز ماندگاری کارهای شما چیست؟
مسلما سعی کردهام کاری را انجام بدهم که با موسیقی ایرانی و معیارهای موسیقی اصیل ایرانی همخوانی و قرابت داشته باشد و مغایرت نداشته باشد بلکه سازگار با آن باشد و از آن چارچوبها با توجه به پتانسیلهایی که دارد، خارج نشود. من خیلی کارها برای سریالهای مختلف کردهام که حتما آنها را شنیدهاید، مانند کلاه پهلوی، تبریز در مه، سالهای مشروطه، دختری به نام آهو، پریدخت، شهریار، شیخ بهایی (مجید انتظامی) و… الان هم مشغول خواندن «معمای شاه» هستم. تمامی اینها را اگر گوش کنید متوجه میشوید که اگر فضا هم کاملا فضای موسیقی اصیل ایرانی نبوده، کاملا در چارچوب خودم گام برداشتهام و اصلا خارج نشدهام. سعی کردهام در همان چارچوب پیش بروم و شاید حتی اگر آهنگساز هم به من گفته فلان آهنگ را اینگونه یا آنگونه بخوان، قبول نکردهام چون نخواستهام از چارچوب فکری و کاری خودم بیرون بیایم و خارج شوم، گفتهام نه، اگر اینجا را اینگونه بخوانم بهتر است و خودم را محدود به همان چارچوب کردهام.
یعنی سالاری کردهاید و نشان دادهاید که خوانندهسالاری همچنان هست؟
نه اصلا!
اتفاقا چرا! از دور که اینگونه به نظر میرسد و منی که از دور شما را میبینم احساس میکنم حرف شما و نظرتان به عنوان خواننده بر دیگر عوامل از جمله آهنگساز و تنظیمکننده ارجحیت دارد و نهایتا حرف اول و آخر را شما میزنید.
نه، اینطور نیست بلکه ما بیشتر تعامل میکنیم. خدایی ناکرده به هیچوجه نمیخواهم حرف، حرف من باشد. حداقل تاکنون اینگونه نبوده است و با هر آهنگسازی که همکاری کردهام، به خوبی و خوشی کارمان تمام شده است و با هم به نوعی تعامل داشتهایم. البته میشود گفت به نوعی حس احترام در این میان در جریان است و این عزیزان به من احترام گذاشتهاند و حرف من را قبول کردهاند. چون اکثر این دوستان و تقریبا ۸۰ درصدشان به لحاظ سنی خیلی از من بزرگتر بودهاند و خیلیهایشان مثل استادفرهاد فخرالدینی، استاد مجید انتظامی، ستار اورکی، بابک زرین و فرید سعادتمند که اخیرا با هم سریال«هانیه»را کار کردهایم، احترام خاصی دارند و متقابلا با احترام برخورد میکنند. اگر من حرفی میزدم و نظری میدادم که از سوی این عزیزان پذیرفته میشد، از سر خودخواهی یا خوانندهسالاری من نبوده است بلکه احترامی بوده که آنها به من گذاشتهاند و لطف کردهاند که حرف من را میپذیرفتند. اصلا اینطور نبوده که من بخواهم عقیده و سلیقه خودم را تحمیل کنم و خدایی ناکرده حرف بیربطم را به کرسی بنشانم! من به سلیقه و هنر و علم این عزیزان همواره احترام گذاشتهام و برای خودشان نیز ارزش قائل بودهام. همیشه هم در انتهای کار ما راضی بودهایم و کار خوبی ارائه دادهایم و هر سه نفر یعنی من، کارگردان و آهنگساز راضی بیرون رفتهایم و بدون هیچ مشکلی کار خاتمه پیدا میکرد. چه اگر غیر از این بود کارها پیش نمیرفت. باید این تعامل بین خواننده و آهنگساز همیشه وجود داشته باشد.
اینکه میگویید در چارچوب خودتان کار میکنید، آیا این مساله موجب این نمیشود که شما مدام درجا بزنید و حول یک دایره بپرخید؟
نه! در بازیگری هم وضع به همین منوال است. شما ببینید آقای انتظامی، جمشید مشایخی و… قریب به ۴۰ سال است که من میشناسمشان، تاکنون نقشهایی در یک چارچوب بوده است، اما آیا اینها برای من خستهکنندهاند؟ نه، اصلا اینطور نیست. چون هر نقشی به یک نحو اجرا میشود اما تنوعی در آنها وجود دارد که باعث میشود هیچوقت، تکراری و کلیشه نشوند و آنقدر در آن نقششان میدرخشند که شما هیچ حس منفی به آنها ندارید. همیشه تغییری را در آنها میبینید و همین موجب میشود که تکراری نشوند. من خودم مخالف کلیشه شدن هنرمند هستم. همین تغییرات باعث میشود مقابل مردم شما کلیشهای به نظر نیایید و تازگی داشته باشید.
اگرالان آهنگسازان جوان بخواهند با شما همکاری کنند، از آنها و کارهایشان استقبال میکنید؟ شیوه همکاریتان به چه صورت است؟
بله حتما! من بارها در مصاحبههایم گفتهام اگرحتی یک بچه کم سن و سال به من شعری بدهد و ببینم خوب است، آن را میخوانم. همین طور اگر آهنگساز جوانی کاری داشته باشد که من بتوانم در آن کمکی به وی کرده باشم این کار را میکنم. آن آهنگساز اگر واقعا پتانسیل این را داشته باشد که کار خوبی انجام داده باشد و بخواهد معروف شود، باید دستش را بگیرم و کمکش کنم تا این اتفاق خوب برای او بیفتد. این وظیفه من است که او را به همه معرفی کنم و خوانندههای دیگر نیز او را بشناسند و در بین مردم نیز شناخته شود. وظیفه هر هنرمندی است که دست جوانترها را بگیرد. دوست دارم اگر جوانتری شروع به کار کرده است، دستش را بگیرم و کاری کنم که آنطور که شایسته است، مطرح و موفق شود. من همیشه از موفقیت تمام مردم چه در موسیقی، چه در زمینههای دیگر خوشحال میشوم، چه آنها که میشناسم و چه آنها که نمیشناسمشان همه میدانند که من از پیشرفت دیگران همیشه خوشحال میشوم و لذت میبرم.
شما به عنوان یک هنرمند همیشه از حواشی دارای سیاست به دور بودهاید، فکر نمیکنید سیاست لازمه زندگی اجتماعی یک هنرمند باشد؟
نه اصلا! البته هستند هنرمندانی که ترجیح میدهند در مسائل سیاسی روز شرکت کنند ولی من مخالف چنین چیزی هستم. به نظرمن هنرمند باید به هنرش برسد نه به مسائل حاشیهای! چون من هنرمند باید به هنرم برسم و سیاست را به مردان سیاست و سیاستمداران واگذار کنم. کار ما این است که با مردم در ارتباط باشیم و یک خوراک موسیقی خوب به آنها بدهیم. هنر را نباید آغشته به مسائل سیاسی کرد. البته این نظر شخصی من است و شاید خیلی از هنرمندان آن را نفی کنند و بر این باور باشند که هنر باید با سیاست درگیر باشد یا حتی فکرکنند هنر با سیاست درگیر است و…
برخی از هنرمندان بر این باورند که هنرمند باید مستقیما در سیاست دخیل باشد و باید با هنرش به کمک سیاست برود و برعکس!
ما باید هنر خود را دنبال کنیم. از نظر من هنرمند مثل یک سنگ است که در یک رودخانه ثابت و استوار ایستاده است و آب سالیان سال از روی آن رد میشود. آن آب معلوم نیست کجا میرود! مثلا بخشی از آن به دریا میریزد، بخشی را مردم استفاده میکنند و… ولی آن سنگ همیشه هست. آن سنگ مثل هنرمند است و این آب هم مثل دولتهای مختلف که میآیند، رد میشوند و… الان دولتها در واقع به نوعی از روی هنرمند عبور میکنند و این هنرمند است که مانند آن سنگ ثابت قدم ایستاده است و ایستادگی میکند. ما نیز فقط باید استوار باشیم و کاری که به ما محول شده است را انجام دهیم. چون کسی که وارد عرصه هنر شده است، با عشق به هنر آمده است. ممکن است هنرمندی از نظر مالی هم تضمین و تامین باشد و هیچ نیازی به مسائل مالی نداشته باشد ولی این دلیل نمیشود هنر را کنار بگذارد چون عاشق هنر و کارش است و اگر نخواند، از بین میرود. اگر ساز نزند و موسیقی را کنار بگذارد، چون عاشق است، از بین میرود و پژمرده میشود. شاعر میگوید: «در شکست جام دل هیچ احتیاج سنگ نیست/ این شقایق را نگاهی سرد پرپر میکند»! این نگاه سرد است که هنرمند را از بین میبرد وگرنه هیچ چیز دیگر نمیتواند هنر و هنرمند را از بین ببرد و امیدوارم همیشه مردم با حمایتهایی که همیشه از هنرمند کردهاند، باز هم از حمایت دست برندارند. من خودم را مدیون این مردم میدانم و اگر آنها نبودند من در جایگاهی که الان هستم، نبودم. اگر توانستهام تا امروز کار کنم و بخوانم به لطف مردم است و همیشه دست آنها را میبوسم که حمایتم کردهاند و مرا به اینجا رساندهاند. امیدوارم من نیز بتوانم در آینده با کارهایی که تولید و اجرا میکنم، تا جایی که نفس دارم و زندهام به آنها خدمت کنم. به هر حال امیدوارم تا آخر عمرم بتوانم به مردم مملکتم خدمت کنم.
چه در کنج قفس باشم، چه در پرواز، میخوانم
قناری فطرتم تا زندهام آواز میخوانم
زبانم از حدیث عاشقی کی خسته میگردد
سرود عشق را صد بار خواندم، باز میخوانم
دیدگاه خود را بگذارید