تیترهای موسیقی مطبوعات کشور

تیترهای موسیقی مطبوعات کشور

تیترهای موسیقی

تیترهای موسیقی مطبوعات کشور

روزنامه ایران:هوادارانی که هنوز سوگوارند
<پاشایی> تا کی پدیده می‌ماند؟

به گزارش روبیکس موزیک  «آلبوم مرتضی پاشایی دارین؟ اون جدیده رو می‌گم.» فروشنده نگاهی به دختر جوان می‌اندازد و می‌گوید:« هنوز نیومده که!» دختر دمق می‌شود …
سه شنبه- ۲۰ مرداد ۱۳۹۴- بهشت زهرا- قطعه هنرمندان
سایه آدم ها، کوتاه و جمع و جور روی قبرها افتاده؛ همسایه‌های مزاری که جمعیت، دورش را گرفته‌اند. سر ظهر است. ساعت یک. چند دختر جوان دور تا دور قبر نشسته‌اند. نگاهشان به گل‌های سرخ پرپر شده و تصویر حک شده خواننده محبوبشان روی سنگ قبر است. آنهایی که ایستاده‌اند، یکی از آهنگ‌ها را با هم زمزمه می‌کنند. «یکی هست تو قلبم…» صدای گریه یکی دو نفر از دخترها بلند می‌شود. یکی از میان جمعیت زیر گوش دوستش می‌گوید:« آخی، طفلی‌ها چقدر هم دلشان پر است.» دوستش جلوی دهانش را می‌گیرد و سرش را پایین می‌اندازد. خانمی حدوداً ۴۰ ساله به جمعیت شکلات تعارف می‌کند. مردی که چند متر آن طرف تر از مزار ایستاده، شکلات برمی دارد و وقتی زن از او فاصله می‌گیرد، می‌گوید:« همه‌اش سیاه بازیه.»
آنهایی که در حلقه تنگ دور مزار جا گرفته‌اند، بیشترشان جوان هستند. از پسر جوانی که با گوشی تلفن مشغول فیلمبرداری است، می‌پرسم: «اینجا همیشه اینقدر شلوغه؟» « همیشه که نه. اما پنجشنبه و جمعه و روزهای تعطیل شلوغه. امروز هم که خب، فرق می‌کنه.» می‌پرسم: «چه فرقی؟!» متعجب نگاهم می‌کند: «نمی‌دونی؟! امروز تولد مرتضی س. همه طرفدارها می‌دونن. اصلاً برای همین اینجا جمع شدن.» دوباره می‌پرسم:« خودت زیاد اینجا می‌آی؟» «من که نه زیاد. هفته‌ای یه بار سر می‌زنم. حالا شده که دو هفته هم بشه.»
یکی دیگر از جوان‌ها که کلاه شاپو سرش گذاشته و عینک دودی با فریم بزرگ به چشمش زده، طوری که بقیه متوجه شوند، بلند بلند با تلفن همراهش صحبت می‌کند: «آقای گلزار، الان بچه‌ها همه اینجا هستن. صداتون رو می‌شنون. لطفاً یه پیغام به بچه‌ها بدین.» آنوقت گوشی را از خودش دور می‌کند تا بقیه بتوانند پیام آقای گلزار را بشنوند! صدای نامفهومی از آن طرف خط شنیده می‌شود. کسی توجه خاصی نشان نمی‌دهد. جمعیت بیشتر حواسشان به زمزمه خودشان است:« یه روز همینجا توی اتاقم اومد و گفت که داره می‌ره…»
دوشنبه – ۲۶ مرداد ۱۳۹۴- سوپرمارکت حوالی شرق تهران
«آلبوم مرتضی پاشایی دارین؟ اون جدیده رو می‌گم.» فروشنده نگاهی به دختر جوان می‌اندازد و می‌گوید:« هنوز نیومده که!» دختر دمق می‌شود: «اومده. خودم خوندم که ۲۶ مرداد پخش می‌شه. چطور هنوز نیاوردین؟!» مرد زیر لب می‌گوید:« حالا میاریم. هولی مگه؟! دو روز صبر کن خب.» دختر بدون اینکه حرفی بزند، از مغازه بیرون می‌رود. مرد فروشنده می‌گوید: «نمی‌دونم این چه تبیه که افتاده به جون اینا؟! اون از الم شنگه‌ای که سر کفن و دفن این بنده خدا راه‌انداختن، اینم از الان! حالا از نصفشون هم بپرسی، به زور دو تا دونه از آهنگاشو شنیدن. بچه‌های خودم هم همینجوری‌ان. اصلاً این جوونا کلا فکر کردن تو کارشون نیست.»
مشتری، مردی سی و دو سه ساله، چند تکه خریدش را روی پیشخوان می‌گذارد و می‌گوید:« آخ گفتی آقا! من خودم چند تا آهنگ مرتضی پاشایی داشتم که توی ماشین گوش می‌کردم. قشنگ بودن. البته قبل از فوتش بود. اصلاً قبل از برنامه ماه عسل و این حرفا. خانم ام هر وقت توی ماشین بود، تا به این آهنگا می‌رسید، فوری می‌زد روی آهنگ بعدی. می‌گفت این رو دوست ندارم. از وقتی که پاشایی فوت کرد، دیگه خانمم توی ماشین چیزی جز مرتضی پاشایی گوش نمی‌ده. توی خونه هم همینطور. حالا تا قبلش می‌گفت خوشم نمیادا! آهنگ انتظار گوشی‌ش هم از پارسال همین پاشایی مونده. هر وقت زنگ می‌زنم همینو می‌شنوم: تو به جای منم داری زجر می‌کشی.» می‌خندد و ادامه می‌دهد: «خودش می‌دونه دارم از دستش زجر می‌کشم.»
یکشنبه- اول شهریور ۱۳۹۴- سی دی فروشی- مرکز تهران
«می ریزه دله دیوونه اسمش عشقه…کسی نمیدونه اسمش عشقه…همیشه می‌مونه اسمش عشقه…»
فروشنده جوان، حسابی ریتم آهنگ را گرفته. سرش را تکان می‌دهد و تکرار می‌کند: «اسمش عشقه…»
می‌پرسم:« فروش این آلبوم خوبه؟» « آره. خوبه. آهنگاش خیلی باحاله. جیگر آدمو می‌سوزونه. روحش شاد. به خدا همینه که می‌گن تنها صداست که می‌ماندا! ببین الان خودش زیر خاک خوابیده اما صداش میاد. البته من خودم آهنگ قبلیا رو بیشتر دوست داشتم. مثلاً «جاده یکطرفه» خیلی محشره یا همین آهنگ ماه عسل، اسمش چی بود؟! آهان همین چیز دیگه،
نگران منی.»
پسر که حالا دیگر با آهنگ زمزمه نمی‌کند، ادامه می‌دهد:« پارسال روز تشییع جنازه، من بودم. با رفیقام. چه قیامتی بود. اصلاً اسطوره شد پاشایی. البته دور از جون بقیه هنرمندا. ولی این یکی خیلی حیف شد. چه صدایی! چه سوزی! انگار حرفای دل آدمو داره می‌خونه. اون آهنگش که می‌گه «بغضم گرفته باز می‌خوام ببارم…» اصلاً آدم یه جوری می‌شه وقتی می‌شنوه.»
سه شنبه – ۲ دی ۱۳۹۳- بیمارستان امام حسین تهران- بخش شیمی درمانی
زن منتظر است تا نوبتش برسد. هر چند دقیقه یک بار آینه کوچکی را از کیفش درمی آورد و صورتش را ورانداز می‌کند. به ابروها دست می‌کشد و بعد با اضطراب کف دستش را نگاه می‌کند. ابروها تازه شروع به ریختن کرده‌اند. موها هم. می‌گوید: «موهام رو کوتاه کوتاه کردم. مدل تیفوسی. با آرایش، خوشگل می‌شه. کاش مش صورتی هم می‌کردم. حالا باشه بعداً. می‌گن بعد از شیمی‌درمانی، مو پرپشت ترم می‌شه. نمی‌دونم والا. اینجور شنیدم.»
کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «سرطان معده دارم. عین پاشایی. می‌گن اینقدر پیشرفت نکرده. شانس آوردم که زود تشخیص دادن. مال اون طفلی خیلی پیشرفت کرده بوده انگار. خدا رحمتش کنه. اون موقع که مرد، من تازه فهمیده بودم که سرطان دارم. یادمه قبلش که پاشایی توی بیمارستان بود، خیلی براش دعا کردم. داغ جوون خیلی سخته. اونم جوون اینجوری. هنرمند. خوش صدا. یه شبایی بود که فقط با آهنگای اون می‌تونستم تا صبح سر کنم. خوابم نمی‌برد. شوکه بودم همش. هیچ وقت فکرش رو هم نمی‌کردم که سرطان بگیرم. واقعاً باورم نمی‌شد. همش با خودم می‌گفتم، چرا من؟! یاد پاشایی که می‌افتادم، یه کم آروم می‌گرفتم. خیلی با روحیه بود. با همون حالش میومد روی صحنه و می‌خوند. من که گفتم با این روحیه‌ای که داره حتماً خوب می‌شه. قسمتش بود دیگه. سرطان زیاد شده. خیلی‌زیاد…»
سه‌شنبه- ۱۸ آذر ۱۳۹۳- تالار ابن‌خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
همایش «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» از سوی انجمن جامعه‌شناسی دانشگاه تهران برگزار می‌شود. حمیدرضا جلایی‌پور، سعید معیدفر، یوسف اباذری، نعمت‌الله فاضلی، محمدسعید ذکایی و هادی خانیکی، از سخنرانان هستند. صحبت‌ها حول و حوش پدیده‌ای به نام پاشایی است. در این میان لحن صریح و بی‌پرده یوسف اباذری، با انتقادات برخی دانشجویان حاضر مواجه می‌شود.
یوسف اباذری از رفتار مردم و حضور آنها در مراسم رسمی پاشایی انتقاد می‌کند و می‌گوید: «برای من خیلی جالب است که ۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر، یک ملتی می‌افتند به… و در مجلس ترحیم… شرکت می‌کنند… چرا مردم ایران به این افلاس افتاده‌اند؟ اینجا است که تحلیل بسیار مهم است.»
او، دلیل اصلی شکل‌گیری پدیده پاشایی را سیاست‌زدایی می‌داند که نمود آن میدان دادن به افراد غیر نخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و… در امور سیاسی است. اباذری می‌گوید:« در سال‌های اخیر هم مردم و هم حاکمیت به سمت سیاست‌زدایی حرکت می‌کنند و در این فضا شخصی چون پاشایی به یک اسطوره و نماد تمرکز بر امور غیرسیاسی تبدیل می‌شود. وقتی قرار است سیاست‌زدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش می‌آید. متوسل می‌شوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند.»
سعید معیدفر، جامعه‌شناس هم از زاویه شکاف نسلی در ایران به مسأله می‌نگرد:« بحث شکاف نسلی در کشور ما چند سال است که مطرح شده اما شاید کسی باور نداشت که چنین پدیده‌ای اتفاق می‌افتد.»
هادی خانیکی، استاد ارتباطات نیز مرگ پاشایی را یک «فراواقعیت» می‌داند که مدت‌ها در ذهن بسیاری از کارشناسان خواهد ماند زیرا شکل‌گیری این پدیده موجب شد بسیاری از کارشناسان اجتماعی و مسئولان جامعه غافلگیر شوند.
جمعه- ۲۳ آبان ۱۳۹۳- شبکه‌های اجتماعی
خبر زودتر از اینکه از رسانه‌ها اعلام شود، در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شده. عکس‌های خواننده جوان دم به دم آپلود می‌شوند. وایبر، فیسبوک، واتس اپ، ظرف چند دقیقه از پیام‌های تسلیت، عکس ها، نوشته‌های تأثرانگیز و آهنگ‌های پاشایی پر می‌شوند. طرفداران به هم تسلیت می‌گویند. خانم مسنی که برای خرید به میدان میوه و تره بار آمده، سرش را با تأسف تکان می‌دهد و می‌گوید:« الهی بمیرم. خدا به داد مادرش برسه. اصلاً از صبح که پسرم گفته حالم بد شده. طفل معصوم.»
زن دیگر سرش را تکان می‌دهد و زیر لب حمد می‌خواند و فوت می‌کند. « آدم دلش نمیاد واسه جوونا فاتحه بخونه. خدا صبر بده به خونوادش.»
دو روز بعد تشییع جنازه پاشایی، به پدیده‌ای تکرار نشدنی تبدیل می‌شود. تصاویر یادبود در شهرهای مختلف و حتی کشورهای دیگر، بلافاصله پخش می‌شود. در گروه‌های وایبری غوغایی برپاست. این وسط، یکی جوکی دست اولی را برای دوستان می‌فرستد: «کنسرت مرتضی پاشایی به همراه فلانی(از خواننده‌های لس آنجلسی درگذشته) در بهشت!» بعضی‌ها عکس‌العملی نشان نمی‌دهند و یکی دو نفر هم توپ و تشر می‌زنند که این چه مزاحی است آخر! راستی بازار سلفی گرفتن هم حسابی داغ است میان جماعتی که بلند بلند با هم می‌خوانند: « یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می‌نویسم و اون خوابه…»

روزنامه افتاب یزد:سالارعقیلی:پایین اوردن همسرم ازصحنه تلخ ترین اتفاق زندگی هنریم بود.

رضا نامجو: «سالار عقیلی» خواننده نام‌ آشنای موسیقی ایرانی چندی پیش در آیین بازگشایی ارکستر ملی ایران به اتفاق محمد معتمدی به اجرای برنامه پرداخت و چندی بعد آلبومی را به آهنگسازی کیوان کیانیان روانه بازار کرد. صدای سالار که تا امروز فقط در آلبوم‌های موسیقی دستگاهی شنیده شده بود، این بار به موسیقی آلبومی با نام «سرهزارساله» رنگ و لعاب بخشید و اگر کسی نام خواننده را روی جلد آلبوم نمی‌دید به سختی می‌توانست تشخیص دهد که این صدا‌‌ همان صدای خواننده «وطنم» و«تبریز در مه» است. موسیقی ایرانیان با این خواننده پر آوازه به گفتگو نشسته که در ادامه می خوانید.
درطول سال‌های اخیر، شما به عنوان یک چهره فعال موسیقی ایرانی خودتان را معرفی کرده‌اید و با انتشار آلبوم‌ها و اجرای کنسرت‌های مختلف به عنوان هنرمندی شناخته شدید که صدایش را عموم مردم به خوبی می‌شناسند و با بسیاری از کار‌هایش خاطره دارند…
این خواست هر هنرمندی است که مردم از کار‌هایش حمایت کنند والبته انتظارحمایت دولت هم برای هنرمندان مختلف به خصوص هنرمندان شاخه‌های مختلف هنرهای ملی وجود دارد که متاسفانه این حمایت تا امروزاتفاق نیفتاده است. باید پذیرفت که هرکاری در این حوزه انجام می‌شود کاملا خودجوش است و همین علاقه قلبی مردم و هنرمندان باعث شده که این هنربه جایگاهی که امروز دارد، برسد. هیچکس به ما کمکی نکرده، هرچند عده‌ای توسط دولت مورد حمایت قرار می‌گیرند و این عده به هیچ عنوان نمی‌توانند نماینده همه جامعه هنری باشند. کمک‌های دولت، کل جامعه هنری را دربرنمی‌گیرد. درصورتی که من معتقدم اگرقراراست کمکی از جانب دولت به جامعه هنری شود، باید کل این مجموعه را شامل شود. این کمک‌ها نباید به شکل شخصی باشد و این اندیشه را در ذهن ایجاد کند که فقط کسانی می‌توانند مورد حمایت واقع شوند که از رانت خاصی برخوردارند.
چندی قبل از جانب برخی افراد در اجرای طرقبه با مشکلی رو‌به‌رو شدید و در چند ماهه تعدادی ازکنسرت‌های موسیقی کشورلغو شد. به نظر شما این اقدامات چه اثراتی در موسیقی کشور خواهد داشت؟
بد‌ترین تاثیراین قبیل کار‌ها، ابتدا روی مردمی است که با علاقه آمده‌اند تا اجرای موسیقی را ببینند. مردم هنردوست در صورت تکرار چنین اقداماتی به بی‌اعتمادی دچار می‌شوند و این بی‌اعتمادی می‌تواند دردرازمدت، ریزش مخاطب را به دنبال داشته‌ باشد.اگر اوضاع این‌گونه ادامه پیدا کند، حتی اگرکنسرت با کیفیت هنری بالایی قرار باشد برگزار شود، عده زیادی برای رفتن به سالن بی‌میل خواهند شد و با ترس از بین رفتن پول و وقتی که برای رفتن به کنسرت گذاشته‌اند، عطای رفتن به کنسرت را به لقایش می‌بخشند. درچنین شرایطی نمی‌دانم پول‌های مردم درکنسرت‌های لغو شده چطور به آنها بر می‌گردد اما در هرصورت این کار‌ها باعث آزار علاقه‌مندان خواهد شد.
به نظرمی‌رسد این قبیل لغو کنسرت‌ها می‌تواند با زندگی کنسرت‌گذاران جوان و کم تجربه بازی کند و در این صورت زندگی چندین نفر را از بین ببرد…
کنسرت‌گذارهرقدرهم دارا باشد، باز هم از لغو کنسرت آسیب می‌بیند، زیرا برای برگزاری کنسرتی با کیفیت، هزینه می‌کند وبا ایجاد مشکل دراجرا نه تنها ازنظر مالی آسیب خواهد دید بلکه از نظر شخصی هم دچار مشکل می‌شود. در مورد اجرا طرقبه همه هماهنگی‌های قبل ازاجرا انجام شده ‌بود و در روز اجرا هم اجازه همراهی نوازنده زن را به گروه دادند اما متاسفانه با ناهماهنگی‌هایی که اتفاق افتاد در میانه اجرا، همسرم را دیدم که به پایین سن رفت و ازاین اتفاق به شدت ناراحت شدم. پایین آوردن هنرمند ازصحنه ،آنهم وسط اجرا از نظر من بی‌احترامی بود. برای لحظه‌ای تصمیم به قطع اجرا گرفتم اما همسرم مرا به ادامه اجرا تشویق کرد.علاقه‌مندان زیادی به سالن آمده بودند ودوست نداشتم که به تهیه‌ کننده برنامه آسیب مالی بزنم، به همین خاطر اجرا را ادامه دادم اما این ماجرا به عنوان یکی ازتلخ‌ترین اتفاقات درزندگی هنری من برای همیشه باقی خواهد ماند. چنین اتفاقاتی روحیه هنرمند را خراب خواهد کرد، چه رسد که این هنرمند یک بانوباشد. وقتی هنرمندی بار‌ها به این صورت تهدید شود، پس ازمدتی ممکن است هنررا‌‌ رها کند. تکرار این حرکت بی‌شک همسرم را بیش ازاین ناراحت خواهد کرد و من چنین اقدامی را به هیچ عنوان تحمل نخواهم کرد. ما در ایران زندگی می‌کنیم و همگی خود را ملزم بر رعایت قانون و حرکت بر طبق آن می‌دانیم اما چرا باید کسانی در این کشور قانون را زیر پا بگذارند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی ارائه مجوزبه اجراهای موسیقی است و وقتی کنسرتی را بر اساس قوانین موجود به هنجار تلقی می‌کند به آن مجوزمی‌دهد. امیدوارم روزی برسد که همه به قانون احترام بگذارند و با چنین حرکاتی بی‌قانونی و زیر پا گذاشتن قوانین را باب نکنند.
* به تازگی آلبومی درزمینه موسیقی مقامی تنبورازشما منتشر شد که به عنوان اولین کار شما دراین ژانر مورد توجه مخاطبین قرارگرفت و با توجه به تفاوت با سایر آلبوم‌های شما کار خوب و شنیدنی از آب در آمد…
آلبوم «سر هزارساله» براساس مقام‌های تنبورساخته شده وبه عنوان اولین کارمن درزمینه موسیقی نواحی به تازگی به مخاطبانم ارائه شد. با توجه به تفاوت‌ها میان موسیقی دستگاهی و موسیقی مقامی خواندن این کار بسیار سخت بود و فکر نمی‌کردم به این خوبی بشود اما وقتی منتشرشد، خودم هم تعجب کردم که چطور توانسته‌ام آن قطعات مشکل مقامی را اجرا کنم.

روزنامه فرهیختگان:محمدرضا شجریان به خانه برگشت
استاد ایستاد

هفته گذشته خبر بستری شدن استاد آواز ایران، محمدرضا شجریان به سرعت و دست به دست در فضای رسانه‌ها چرخید و باعث ایجاد نگرانی برای قشر وسیعی از علاقه‌مندان به مرد شماره یک آواز ایرانی شد. از همان ابتدا عبارت «ممنوع‌الملاقات» بودن حدس و گمانه‌های فراوانی درباره وضعیت سلامت استاد به وجود آورد و شاید همین حساسیت‌ها سبب شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که تا چند روز قبل همچنان با استاد به نوعی قهر بود، در برنامه بیست‌وسی ضمن ارائه گزارشی تصویری، جویای حال «استاد» شود. البته ممنوع‌الملاقات بودن نه به خاطر حال وخیم شجریان، بلکه به دلیل جلوگیری از حضور مردم و کند شدن روند درمان احتمالی استاد و دیگر بیماران بستری شده در بیمارستان بود که توسط برخی به شایعه‌ای پرحاشیه بدل شد تا باعث جاری شدن جوی منفی در سطح کشور و رسانه‌های خبری و اجتماعی باشد.
هنوز پای محمدرضا شجریان به بیمارستان نرسیده بود که برخی رسانه‌های افراطی مدعی شدند بیمارستان رفتن شجریان به این دلیل است که بلیت کنسرت‌هایش در ترکیه فروش نرفته و خود را به مریضی زده تا از این طریق ماجرا را به نحوی زیرسایه خبر بستری شدن لاپوشانی کند. شاید هیچ عقل سلیمی نیست که به این موضوع اذعان نداشته باشد که تا امروز نه‌تنها کنسرت‌های شجریان (چه در ایران، چه در خارج از ایران) بی‌مخاطب نمانده، بلکه بلیت‌ها همیشه همان ساعات اولیه کم و نایاب شده و شایعاتی از این دست حکایت از کمبود خلاقیت برخی، حتی در حوزه فضاسازی و شایعه‌سازی دارد. از طرفی اگر به خاطر داشته باشیم این اولین‌بار نیست که خواننده آلبوم «بیداد» برای مداوا به بیمارستان می‌رود. بهمن سال ۱۳۸۶روابط‌عمومی سایت دل‌آواز، فیلم کوتاهی از بستری شدن شجریان در بیمارستان کسری منتشر کرد و دلیل آن را مشکلات ریوی ایشان دانست. پس از چند روز و یک عمل جراحی، استاد آواز و به‌نوعی اسطوره هنری مردم ایران از بیمارستان مرخص شد و به تور اروپایی – آمریکایی‌اش رفت و به استناد اخبار و فیلم‌های منتشرشده از این کنسرت‌ها، هرجا که استاد رفت مردم هم فوج‌فوج او را همراهی کردند و مثل همیشه مست صدای او شدند. اما اینکه چرا این‌بار تا این حد حاشیه‌سازی شد و این حرف‌های نادرست به چه نیتی در فضاهای رسمی و غیررسمی منتشر شد، نکته‌ای است که جای تامل بسیار دارد. با همه این تفاسیر آنچه جدی به نظر می‌رسد، مشکل سرماخوردگی نیست، بلکه مشکلی ریوی است که به کوچک‌ترین بهانه‌ای همچون سرماخوردگی، وضع را کمی نامساعد می‌کند و حال عمومی استاد را به درمان وابسته می‌کند.
بیماری‌ای که امیدواریم آنچنان جدی نباشد و همان‌طور که ایشان با خنده‌هایشان از آن می‌گویند مهم و اساسی نباشد تا سایه این درخت تناور همچنان بر سر موسیقی و هنر این سرزمین برقرار باشد و این دعایی است مشترک در دل بسیاری.
شجریان را باید از معدود چهره‌های شناخته‌شده موسیقی ایران در سطح بین‌المللی دانست. تا پیش از او، اگر از هر کارشناس و موسیقی‌دانی در جهان درباره موسیقی شرق سوالی پرسیده می‌شد، آنها از «ام‌کلثوم» خواننده مصری یاد می‌کردند، اما سال‌هاست که آمدن نام موسیقی خاورمیانه با نام محمدرضا شجریان، برنده نشان پیکاسو یونسکو یکی شده و وظیفه ماست که اگر حتی مجسمه گرانسنگی از او نمی‌سازیم یا نام یکی از خیابان‌های مهم شهر را به اسمش نمی‌کنیم، لااقل حرمت بگذاریم مردی را که چند دهه است حنجره‌اش صدا و تاریخ مردم است و نامش مرزهای شرقی را درنوردیده و جهانی کرده.
در طول مدت بستری‌شدن‌ شجریان در بیمارستان میزبان تعدادی از چهره‌های سرشانس سیاسی هم بودند که برای احوالپرسی راهی بیمارستان شده بودند. «حسن فریدون» برادر و دستیار ویژه رئیس‌جمهوری سلام و احوالپرسی حسن روحانی را به استاد رساند و برایشان آرزوی بهبودی کرد و به‌دور از تمام حواشی نابخردانه، «سیدحسن قاضی‌زاده‌هاشمی»، وزیر بهداشت و «سیدحسین هاشمی»، استاندار تهران ضمن عیادت از استاد، پیگیر روند درمانی ایشان شدند.
عصر دیروز، خبر امیدبخشی برای دوستداران این هنرمند ایرانی بر خروجی خبرگزاری‌های معتبر کشور قرار گرفت که حاکی از مرخص شدن او از بیمارستان بود.
هفته‌ای پرتنش، پرخبر، پر‌استرس و درنهایت پر از بداخلاقی به این ترتیب به خیر گذشت و ما ماندیم و چند نکته که تامل بیشتری می‌طلبد.
چهره‌های فرهنگی و هنری این مملکت را که معدود چهره‌های جهانی ما در عرصه هنر هستند به تیغ سیاست و خصم نرانیم که هیچ گزندی به این اسطوره‌های ملی نخواهد رسید و حدیث می‌ماند به ذغال و زمستان.

روزنامه مردم سالاری :حافظ ناظری با ساز «حافظ» به روی صحنه می‌رود

«حافظ ناظری» این روزها مشغول برگزاری کنسرت «ناگفته» در شیراز و تهران است. کنسرتی که قرار بود با حضور نوازندگان خارجی (که در آلبوم حضور دارند) برگزار شود ولی اجازه این کار را او داده نشد و حالا این برنامه با ۱۱ نوازنده داخلی اجرا می‌شود. او می‌خواهد در این کنسرت برای اولین بار در ایران با ساز «حافظ» روی صحنه برود؛ سازی که به نوعی، تکامل‌یافته ساز سه‌تار است.

پروژه سمفونی رومی‌پنج سال قبل تولید شده و حالا قرار است سلسله کنسرت‌های «ناگفته» در غیاب ستارگانی چون گلن ولز، ذاکر حسین، جوهانز موسر، مت‌یموویتز و پاول نئتوبائور برگزار شود. در این میان «حافظ ناظری» می‌گوید مجموعه این کنسرت‌ها از سال گذشته در دنیا آغاز شده و بعد از این نیز ادامه خواهد یافت. به گزارش موسیقی ما او همچنین مراحل ضبط اثر دیگری را دنبال می‌کند و امیدوار است تا نوروز منتشر شود. آلبوم «ناگفته» یا «بُعد یازدهم» با آهنگسازی حافظ ناظری و آواز شهرام ناظری و حافظ ناظری، زمستان ۱۳۹۲ در آمریکا انتشار یافت. این آلبوم، بخش نخست پروژه «سمفونی رومی» است و در این آلبوم حافظ ناظری موسیقی شرق و غرب را ترکیب کرده است.

آقای ناظری صحبت را از کنسرتی که قرار است در ایران برگزار کنید، آغاز کنیم. شما برای اجرای این کنسرت قرار بود از حضور نوازندگان خارجی استفاده کنید و این در حالی است که پیش از تصمیم شما برای این ماجرا، آقای کیهان کلهر هم چنین قصدی داشتند و این امکان برایشان به وجود نیامد. از آن طرف در ماه‌های گذشته، کنسرت یکی، دو گروه خارجی مانند «جیپسی کینگ» نیز به همین سرنوشت دچار شدند. با این اوصاف شما چه قدر امیدوار بودید که این اتفاق در ایران بیفتد و برنامه کنسرتتان را بر اساس آن چیدید؟

اتفاقا اولین اجرایی که با همین بهانه لغو شد، کنسرت من بود؛ اگر یادتان باشد شهریور ماه سال قبل قرار بود من کنسرتی با حضور نوازندگان خارجی برگزار کنم که این اتفاق رخ نداد و برنامه‌ای که من ماه‌ها برای آن برنامه‌ریزی کرده بودم، به سرانجام نرسید و من ناگزیر شدم چند صد میلیون تومان جریمه بدهم.

مشکل چه بود؟

ویزای نوازندگان را ندادند.

امسال هم این اتفاق افتاد؟

بله و من از این ماجرا بسیار دلسردم. در تمام دنیا دو نوع کنسرت برگزار می‌شود، گاهی فقط برنامه‌هایی جنبه تفریحی و سرگرمی‌دارد و گاهی کنسرت‌هایی به قصد یک پیام هنری اجرا می‌شوند. اصرار من به حضور نوازندگان خارجی نه تنها پیام هنری که یک پیام انسان‌دوستی بود، من نمی‌خواهم ادعای بزرگی را مطرح کنم، اما اصرارم برای رسیدن به این هدف بود، ضمن اینکه حضور ستارگان موسیقی دنیا با آمدن یک گروه خارجی به ایران فرق دارد. دوستان گویا این موضوع را متوجه نشدند. ما می‌توانیم ۶-۵ موزیسین خوب از خارج از کشور به ایران بیاوریم، اما تلاش من حضور اسطوره‌های موسیقی دنیا بود که در صورت محقق شدن می‌توانست جنبه آموزشی بسیار قوی‌ای هم داشته باشد. من به اجرای تعدادی «مستر کلاس» هم فکر کرده بودم. می‌خواستم یک برنامه متفاوتی انجام دهیم که نه تنها می‌توانست یک قدم مثبت و رو به جلو برای موسیقی ما باشد؛ می‌توانستیم ایران واقعی را نیز بیشتر به جهان معرفی کنیم. از آن طرف چون من ۱۵ سال در ایران نبودم، طبیعی است که دوست دارم برنامه‌ای اجرا کنم که منحصر به فرد باشد و من را در مسیر کارهایی که قرار است از این به بعد در ایران انجام دهم، قرار دهد. بالاخره اثر «ناگفته» و انتشار این اثر در ایران، کلید آغاز فعالیت‌های من در ایران بود و بدون شک در نظر دارم تا این راه را ادامه دهم.

چه کارهایی؟

خیلی ساده اینکه‌‌ همان برنامه‌ای که قرار است در امریکا اجرا شود، با‌‌ همان کیفیت در ایران نیز برگزار شود.

اما از شهریور ماه سال گذشته تا حالا هیچ اتفاقی برای جلب نظر مدیران جهت حضور نوازندگان خارجی رخ نداده است.

بله، چون اینجا هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد، باز دلم می‌خواهد این را بگویم که حضور نوازندگان خارجی با حضور ستاره‌های خارجی با هم متفاوت است. حضور صرف نوازنده خارجی در ایران به هیچ‌عنوان اعتباری برای موسیقی ما به وجود نمی‌آورد. ما در ایران نوازنده‌هایی داریم که بسیاریشان از نوازندگان خارجی بهتر هستند. من اینجا زندگی نمی‌کنم و نمی‌دانم چه می‌گذرد، راستش را بخواهید حتی نمی‌خواهم بدانم که چه می‌گذرد ولی به هیچ عنوان برایم قابل درک نیست که حضور موزیسین‌های بین‌المللی در ایران چه مشکلی می‌تواند داشته باشد؟ مگر راهی بهتر از این برای تبادل فرهنگی وجود دارد؟ مگر قرار بود این نوازندگان روی استیج حرکات غیرمتعارفی انجام دهند؟ آن‌ها قرار بود تنها موسیقی اجرا کنند، نمی‌دانم این مساله چه مغایرتی با موازین اسلامی‌ می‌تواند داشته باشد. موسیقی کلاسیک قدمتی هزاران ساله دارد و ژانر و سبکش نیز کاملا مشخص است.

شما به این مساله اشاره دارید که حضور نوازندگان خارجی در ایران می‌تواند نوعی تبادل فرهنگی باشد، از آن طرف می‌گویید در آمریکا هم به اجرای کنسرت خواهید پرداخت؛ حالا این دغدغه را دارید که با نوازنده‌های ایرانی در آنجا به روی صحنه بروید؟

نوع کار من متأسفانه یا خوشبختانه فاکتورهای خود را دارد. همیشه گفته‌ام نوع کار، ساز و رفتارم شبیه به هیچ‌کس نیست. نه اینکه بد‌تر یا بهترم، تاریخ روی این مساله قضاوت می‌کند، اما می‌توانم بگویم هر کاری می‌کنم، منحصر به خودم است. همکاری با اساتید ایرانی، وزنه کارم را به سمت موسیقی ایرانی می‌برد، این خیلی فوق‌العاده است؛ اما خط و راهِ من نیست. موزیسین‌های دیگری باید این کار را انجام دهند، من می‌خواهم با موسیقی‌ام – که باز قضاوتی درباره خوب و بد بودن آن ندارم- غربی‌ها را با فرهنگ ایران آشنا و آن‌ها را وارد بطن کار کنم. متاسفم که بگویم کنسرت‌های ایرانی که در خارج از کشور برگزار می‌شود، افت مخاطب بسیاری داشته است.

روزنامه ابتکار:نهمین دوره جشنواره موسیقی جوان دیروز در سومین روز خود میزبان هنرمندان گیتاریست

جشنواره موسیقی جوان در دوره نهم صبح دیروز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه در بخش گیتار با داوری سیمون آیوازیان، علیرضا تفقدی و پدرام فلسفی در سه رده سنی مختلف برگزار شد.
در بخش گیتار شاهد رقابت سه رده سنی بودیم که در مقایسه با اجرای روز گذشته قشر کثیری از شهرهای ایران در این جشنواره حضور پیدا کرده بودند، این جوانان در پشت صحنه برنامه سخت مشغول تمرین بوده و مدام با یکدیگر بر سر نوع اجرایشان گفتگو می‌کردند.
اولین شرکت‌کننده از رده سنی الف با سن ۱۱ سال از شهرستان گرگان بود، مبینا یوسفی برای اجرای خود قطعه بارتوک قطعه شماره یک را انتخاب کرده و بعد از کوک سازش این بخش را اجرا کرد. دومین نوجوان این دوره محمد امیر پورقاضیان با سن ۱۳ سال از تهران بود، او نیز برای اجرای خود قطعه جائو گیومارئیز قطعه شماره ۵ را انتخاب کرد و بعد آن قطعه‌ای را به انتخاب خود نواخت.
نفر سوم این برنامه نیوشا قدرتی از پایتخت ایران با سن ۱۳ سال برای برنامه اجرایی اش قطعه اوواگا قطعه شماره یک را منتخب کرده و نواخت.
شروین محمد زمانی از شهر کرج با سن ۱۳ سال چهارمین شرکت‌کننده این اجرا با نواختن قطعه پونسی و تسلط روی ساز با توجه به سن کم خود توانست توجه داوران را به خود جلب کند.
نفر پنجم این بخش هم سارا شارعی با سن ۱۱ سال از شهر کرمان بود، این دختر نوجوان هم با تبحر خاصی نسبت به دیگر شرکت‌کنندگان قطعه پولسی را به زیبایی هر چه تمام‌تر اجرا کرد.
نفر آخر بخش اول این برنامه محمدحسین محسن‌زاده از شهر تهران با سن ۱۲ سال بود، او نیز در ابتدا قطعه پونسی و بعد به خواست داوران قطعه جائو گیوما را اجرا کرد.
داوران در این بخش به اتاق مذاکره در تالار رودکی رجوع کرده و مشغول بررسی و امتیاز دهی شدند. بخش دوم این اجرا در رده سنی ب از ساعت ۱۰:۳۰ آغاز شد.
اولین شرکت‌کننده نیما زال با سن ۱۸ سال از شهر دزفول بود، این شرکت‌کننده برای خودنمایی در اجرا قطعه سخت و پر زحمت سانتیاگو را برگزیده بود اما آنطور که باید نتوانست از پس این کار برآید.دومین شرکت‌کننده پوریا اعلایی با سن ۱۷ سال از شهر کرج بود، او قطعه تارگا را اجرا کرد و به خواست داوران قطعه پونسی را هم نواخت.
سومین نفر شرکت‌کننده سیران شریفی با سن ۱۹ سال از شهر بوکان بود، او هم برای اجرای خود قطعه مرتز را اجرا کرده و به خواست داوران قطعه پونسی و تارگار را نواخت.
نفر چهارم حاضر در این رده سنی سیاوش کشاورزی بود، این جوان از شهر تهران بود و قطعه تارگا را به درخواست داوران و همچنین قطعه جوان کاسپر را اجرا کرد.
پنجمین شرکت‌کننده امیرحسین شیبانی از شهر گنبد کاووس آمده بود. او نیز به تبعیت از شرکت‌کننده پیشین قطعات تارگا و جوان کاسپر را اجرا کرد.آخرین شرکت‌کننده این برنامه در رده سنی ب افشین محسن‌علی از شهر دزفول با سن ۱۷سال بود. او قطعه پریلدیو شماره ۲ را اجرا کرد.
داوران باز برای نمره دهی و مشورت به اتاق کنفرانس رفته و مشغول شور و مذاکره شدند. و سپس به داوری رده سنی ج پرداختند. برخلاف دیگر رده های سنی شرکت‌کنندگان در این بخش تنها سه نفر بودند که از شهرهای جنوبی و تهران حضور در این رویداد حضور پیدا کرده بودند.
اولین شرکت کننده از هوای داغ جنوبی ایران، اهواز آمده بود، این شرکت‌کننده نامش ماهر پورعبیات با سن ۲۱ سال بود، او برای اجرای خود قطعه گرانادوس را انتخاب کرد.
نفر دوم این رده سنی جواد محمدخانی از شهرستان الوند قزوین بود، این شرکت‌کننده با سن ۲۲ سال قطعه تاروبا را به انتخاب داوران و قطعه براور را به انتخاب خود اجرا کرد.
آخرین شرکت‌کننده بخش گیتار فرشاد فنایی با سن ۲۱ سال از تهران حضور پیدا کرده بود. او فقط به اجرای یک قطعه آن هم تورینا قطعه شماره دو اکتفا کرد. از نکات قابل توجه این اجرا سکوت و عدم اظهار نظر داوران در این بخش بود.
در نهایت نهمین دوره جشنواره موسیقی جوان در بخش گیتار به پایان رسید. این جشنواره از ساعاتی دیگر در بخش کمانچه با داوری داوود گنجه‌ای، هادی منتظری، اردشیر کامکار، مهدی آذرسینا وعلی اکبرشکارچی ادامه پیدا خواهد کرد..

دیدگاه خود را بگذارید